مسجد ارک 1394/4/14 - ماه مبارک رمضان (شب هجدهم) - حاج منصور ارضی
فقیر محض رسیدم به پات محتاجم / تصدّقی که ز کل جهات محتاجم
غریق نفسم و در حال دست و پا زدنم / کسی نیامده بهر نجات محتاجم
سخن زیاد ولی حال عرض حاجت نیست / قلم که هست به قدری دوات محتاجم
مرا رفیق خودت کن به عافیت برسم / محل بده که به این التفات محتاجم
برای خلوتِ قبری که پیش رو دارم / به باقیات پر از صالحات محتاجم
برای رد شدنم از صراط میترسم / برای رد شدنم از صراط محتاجم
نه اینکه دین به زکاتم نیاز دارد، نه / که من به دادن خمس و زکات محتاجم
لبم هوایی بوسیدن ضریح رضاست / تو شاهدی که به طعم نبات محتاجم
برای سفرهی افطار نان نمیخواهم / فقط به کاسهای آب فرات محتاجم
به اقتدای تن شاه وقت جان دادن / کفن که نه به حصیر دهات محتاجم
مسجد ارک 1394/4/13 - ماه مبارک رمضان (شب هفدهم) - حاج منصور ارضی
عهد بستم که دگر یار تو باشم حتما / بندهی خوب و سزاوار تو باشم حتما
گر چه این بارِ کجم را به تو دادم ولی / ننوشتم که سربار تو باشم حتما
باز هم گرمی آغوش شما هست که من / گاه شرمندهی رفتار تو باشم حتما
درد من را احدی غیر خودت درک نکرد / مونسم باش که بیمار تو باشم حتما
گره کور مرا باز نکن از سرِ خود / نذر دارم که گرفتار تو باشم حتما
طلب مغفرتم را بدهی یا ندهی / خِیرم این است بدهکار تو باشم حتما
میکِشانی اگر تو این طرف و آن طرفم / دوست دارم که سرِ کار تو باشم حتما
به تو و کهف تو امید نبندم، چه کنم؟ / بده راهم سگ دربار تو باشم حتما
روز محشر نشوم معطل احسان کسی / فاطمه گفته خریدار تو باشم حتما
ساکن شهر حسینت شدهام تا بپذیری / زینت کوچه و بازار تو باشم حتما
به دو تا مشک اباالفضل قسم من باید / روضهخوان دم افطار تو باشم حتما
علم و دست من افتاد ولی گریه نکن / مادرم گفته علمدار تو باشم حتما
آرزو داشتم عمری خود من زائرِ آن / مادر دست به دیوار تو باشم حتما
مسجد ارک 1394/4/12 - ماه مبارک رمضان (شب شانزدهم) - حاج منصور ارضی
پانزده شب سر سجّاده تو را خواستهام / در مناجات خدا را ز خدا خواستهام
مسجد جامع قلبم حسینیه (حسنیه) شده است / این تو هستی که فقط بین دعا خواستهام
ته بشقاب تو یک عمر برایم کافیست / من از این خردهی نان، نان و نوا خواستهام
لیلة القدر مرا زودتر آماده کنید / قدر را در شب میلاد شما خواستهام
امشب از لحظهی افطار به نام حسنم / ایها الناس بدانید غلام حسنم
مینویسم شرف دامن کوثرها تو/ کرم محض تو گنجینهی برترها تو
حسنی زاده شدهام پس حسنی میمیرم / مهد من تا لحدم اول و آخرها تو
میشوم مستمع هر شب منبرها من / میشوی زمزمهی هر شب منبرها تو
دیگ این خانه گواه است کریمی تو را / سفرهی نذری هر سالهی مادرها تو
خشکسالیست ولی سفرهی رحمت باز است/ در این خانه روی ما همه ساعت باز است
باز خم کرده حضورت کمر دشمن را / دفع کن مثل همیشه خطر دشمن را
میروی میمنه از میسره برمیگردی / بیشتر ساختهای دردسر دشمن را
جمل روز جمل پای تو خواهد افتاد / پس به نیزه بکش آخر جگر دشمن را
گذر تیغ تو یکبار که افتاد به دشت / به زمین ریخت هزاران نفر دشمن را
تب شمشیر تو آتش به خوارج زده است / لشگری پا به فرارست حسن آمده است
مسجد ارک 1394/4/11 - ماه مبارک رمضان (شب پانزدهم) - حاج منصور ارضی
کار ما نیست غزل بافتن از نام حسن / کام ما هست عسل یافتن از نام حسن
حسنی نیست لبی کز لب لعلش نَمَکد / صد و ده بار نمکگیر شده کام حسن
حسن بن علی از بس بغل مادر بود / مادری شد همهی عمر سرانجام حسن
چند روزی است که زهرا به تبسم گوید / مثل پیغمبر اکرم شده اندام حسن
حسنی بودن ما لطف حسینی میخواهد / ای خوش آن صید که افتاد ته به دام حسن
حمزه کُش هم که شده وحشی، اگر احمد خواست / آخر العمرحسینی شود و رام حسن
گفت راوی نمک سفرهی ایجاد علیست / نمکیتر ز حسن نیست به اولاد علی
یار بالایی ما وجه خودش را رو کرد / فتبارک شد و احسنت به خود با او کرد
احسن الخلقت خود را که حسن نام نهاد / نظر انداخت بر این حُسن، دو صد هو هو کرد
قبلهی روی حسن را که تکامل بخشید / مثل محراب به او نقش دو تا ابرو کرد
اولین یوسف زهرا که به دنیا آمد / یوسف مصر تمنّای وصال از او کرد
پرده از دسته گل سبز محمّد برداشت / خلق شد باغ و بهشت و همه را خوش بو کرد
شرح کوثر شد و خورشید جهان، گستر شد / ابری از زلف دمید و به سرش گیسو کرد
مو حسن، بو حسن، خو حسن، روی حسن / هر طرف مینگری کعبهی هر کوی حسن
مسجد ارک 1394/4/10 - ماه مبارک رمضان (شب چهاردهم) - حاج منصور ارضی
مینویسم خدا به حقّ حسین / یا سریع الرّضا به حقّ حسین
ربّنا آتنا به حقّ حسین / گویم العفو را به حقّ حسین
تا ببخشی مرا به حقّ حسین
جانم آن دم که بر دهن برسد / ملک الموت نزد من برسد
کاش آنجا امام حسن برسد / با رفیقانِ سینه زن برسد
تا بگیرم نوا به حقّ حسین
ربّنا ربّنا اله کریم / سفرهدارِ کریم و ماه کریم
دست خالى به بارگاه کریم / آمدم باز در پناه کریم
لطف کن بر گدا به حقّ حسین
آمدم آشتی کنم با تو / رد مکن مستکین خود را تو
من ندارم رفیق الّا تو / ما کریمیم ای خدا یا تو؟
کرمی کن به ما به حقّ حسین
منم و کوله بارِ سنگینم / دارد از دست میرود دینم
به خداوندیِ تو خوشبینم / من از این ذکر، خیر مىبینم
یا سمیعَ الدّعا به حقّ حسین
چه نمایم برای وحشت قبر؟ / چه کنم با فشار و غربت قبر؟
دست خالی از خجالت قبر؟ / مونسم باشی بین خلوت قبر؟
رحمی آن لحظهها به حقّ حسین
ستر الذّنب، کوهِ غفرانی / نام ما را اگر نمیخوانی
لااقل جرم ما بپوشانى / من نجف رفتهام نسوزانی
جانِ خیرالنّسا، به حقّ حسین
باز دارم هواى شش گوشه / بىقرارم براى شش گوشه
درد ما و دواى شش گوشه / آه، پایینِ پاى شش گوشه
دل، حرم، کربلا به حقّ حسین
مسجد ارک 1394/4/9 - ماه مبارک رمضان (شب سیزدهم) - حاج منصور ارضی
لطف بیحدّ کریمان قابل توضیح نیست / رغبت آنان به مهمان قابل توضیح نیست
با لباس مندرس در میهمانیِ خدا / همنشینی پیش سلطان قابل توضیح نیست
وقتی از هر قطرهی دریا ندامت میچکد / گریهی عبد پشیمان قابل توضیح نیست
با هزاران توبه و لطف خدای مهربان / کجروی در عهد و پیمان قابل توضیح نیست
معصیتهایی که کردم را تو میدانی و من / گفتنش بر این و بر آن قابل توضیح نیست
سینهی غرق گناهم از دعا سودی نبرد / رویش گل در بیابان قابل توضیح نیست
در جواب عطر و بویی که زده زهرا به شهر / بیحیائیهای تهران قابل توضیح نیست
آرزوها حبس کرده بنده را با این سوال / نور در پایین زندان قابل توضیح نیست
من ضمانتنامه از مشهد برایت آوردم / لطف آقای خراسان قابل توضیح نیست
اینکه خاکم شد نجف به هیچکس مربوط نیست / پاکی سگ در نمکدان قابل توضیح نیست
صبح قرآن خواندم و در فکر این رفتم که وای / کربلا، سرنیزه، قرآن، قابل توضیح نیست
هر که با هر چه به دستش داد او را زجر داد / قتل صبر صید بیجان قابل توضیح نیست
بانویی که بود عِنان مرکبش دست حسین / رفتنش با نیزهداران قابل توضیح نیست
مسجد ارک 1394/4/8 - ماه مبارک رمضان (شب دوازدهم) - حاج منصور ارضی
معصیت بود که سوزاند عبادات مرا / برنگرداند به من حس مناجات مرا
ناگزیر است گدا دم ز عطایت بزند / نیمه شب عبد گنهکار صدایت بزند
خسته و بیکسم و غربت یک شهر بس است / بیپناه آمدهام طرد نکن قهر بس است
با امید آمدهام شاه فقیرم چه کنم؟ / ترسم این است گنهکار بمیرم چه کنم
من شب اوّل قبرم چه حسابی دارم؟/ گر بپرسند چه داری چه جوابی دارم؟
منم و وحشت قبری که ز هر سو برسد / کاش آن لحظه فقط ضامن آهو برسد
یاد دادند به ما وقت دعا سجده کنیم / «غافر الذنب» بخوانیم تو را سجده کنیم
مهر تو در دل ما هست نمیسوزانی / تو سری را که به سجده است نمیسوزانی
پوستی را که لطیف است نمیسوزانی / بدنی را که ضعیف است نمیسوزانی
تو پشیمان شدهها را که نمیسوزانی / جلوی حرمله ما را که نمیسوزانی
هر سحر وِرد زبانی تو، الهی العفو / ربّ شهر الرّمضانی، الهی العفو