سه شنبه ها
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   



فروردین 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31


  مسجد ارک - 1400/1/31 - شب هفتم ماه مبارک رمضان   ...

گنج مخزون که خدا داشت، گدا هم دارد
این گدا، فاطمه دارد که خدا هم دارد

بی‎جهت خالق ما خالق حیدر نشده
نظری داشت به سلمان که به ما هم دارد

بَدم اما نروم بی‎علی اصلا به بهشت
ته بازار نجف بی‎سر و پا هم دارد

جای این طفلِ گنه‎کار علی شرمنده‎ست
چه مرامی طرف کار مرا هم دارد

طبل رسوایی من خورده که شب آمده‎ام
بنده‎ی پست کمی شرم و حیا هم دارد

کسی اندازه‎ی من ظلم نکرده به خودش
وای از آنکس که بدی این همه با هم دارد

نزنیدم، ز در میکده بیرون نبرید
مست، مست است دگر جرم و خطا هم دارد

شهر ما شهر گناه است ولی وقت سحر
کوچه در کوچه مناجات و دعا هم دارد

بغلم کرده خدایی که خدای «حسن» است
صد برابر عوض اخم، عطا هم دارد

لقمه‎ی سفره‎ی ما هدیه‎ی همسایه‎ی ماست
سفره‎ی هر شب ما بوی رضا هم دارد

دهن روزه قسم خوردم و گفتم به حسین
لبِ تشنه عطش کرب و بلا هم دارد

به مریض حرمش تربت اعلی برسان
تربت اصل شراب است، شفا هم دارد

مادری گفت خدا، اصغر من تشنه‎لب است
چه فراتی‎ست که خشک است و صدا هم دارد

خبر پارگی مشک رسیده به حرم
به ربابی که تنش رخت عزا هم دارد

ضرب این تیر سه شعبه سه نفر می‎خواهد
نه چنین حنجره‎ای که تنگی جا هم دارد

موضوعات: ماه مبارک رمضان, مناجات, مسجد ارک  لینک ثابت



[سه شنبه 1400-01-31] [ 11:24:00 ق.ظ ]





  مسجد ارک - 1400/1/30 - شب ششم ماه مبارک رمضان   ...

تو در جود و بخشش نهایت نداری
تو بخلی زمان عطایت نداری

منم یاغی اما تو زندان برای
فراری بی دست و پایت نداری

تو را بنده‎هایت فراموش کردند
ولی کینه از بنده‎هایت نداری

تو گفتی جهنم برای تو دارم
نه عشقم، عزیزم، فدایت نداری!

اگر که بدم خب خدایم تو هستی
نیازی به من در دعایت نداری

خدا من که گفتم گنه‎کار و زشتم
چرا پس به حرفم عنایت نداری؟

به زهرا قسم می‎خورم آشنایم
غریبه به مهمان‎سرایت نداری

اگر من به جز تو کسی را ندارم
تو هم مثل این بی‎نوایت نداری

قسم بر رضا که سریع الرضایی
اگر چه ز دستم رضایت نداری

نشستی کنارم در این شب نشینی
شبیه علی با گدایت، نداری

نجف را که بستند یا ربّ دوایی
به دردی که دارد سرایت نداری

حسین جان خرابم چه هجران سختی
از آن تربت کربلایت نداری؟

صدا زد رقیه، پدر، جای سالم
در این صورت جابه جایت نداری

کجا رفته بودی که دیگر سراغی
از آن دختر دلربایت نداری

درست است سنگین شده هر دو گوشم
تو هم جوهری در صدایت نداری

نپرس از چه گیسو و معجر ندارم
تو هم شانه بهر عبایت نداری

موضوعات: ماه مبارک رمضان, مناجات, مسجد ارک  لینک ثابت



[دوشنبه 1400-01-30] [ 06:33:00 ق.ظ ]





  مسجد ارک - 1400/1/29 - شب پنجم ماه مبارک رمضان   ...

الهی و ربی ببین بی نوایم
ثوابی ندارم سراپا خطایم

من آنقدر توبه شکستم که دیگر
به پیش تو رنگی ندارد حنایم

به اخم و سکوتت ز من رو مگردان
مرانم از این در، بده ناسزایم

به پشت در خانه ات مینشینم
بگو تا که داخل بیایم، نیایم؟

وفایت همیشه به دادم رسیده
ببخشم که عمری فقط بی وفایم

بدم من ولی صاحبانم کریمند
گدای «بتولم» سگ «مرتضایم»

نبین روسیاهم نبین پر گناهم
محبّ قدیمی اهل کسایم

چنان چاه کوفه دلم مرتضایی‎ست
ولای علی داده قدر و بهایم

چه هجران سختی تمامی ندارد
شب و روز دلتنگ کرب و بلایم

قسم بر سحرهای ماه مبارک
گرفتم من از خاک تربت شفایم

حسین است گرمای اشک روانم
به داغ غمش سالها مبتلایم

لبم خشک شد غروبی برایش
ز بس گریه کردم گرفته صدایم

چه داغ بزرگی چه تصویر سختی
به فکر تن مانده بر بوریایم

چه آه حزینی بُنیَّ بُنیَّ
پریشان این آه خیرالنسایم

موضوعات: ماه مبارک رمضان, مناجات, مسجد ارک  لینک ثابت



[یکشنبه 1400-01-29] [ 06:29:00 ق.ظ ]





  مسجد ارک - 1400/1/28 - شب چهارم ماه مبارک رمضان   ...

از ما گذشت عمر و شب ما سحر نشد
نفرین به آن دمی که کنار تو سر نشد

خیلی دلم گرفته دوباره نیامدی
امروز هم به کام من در به در نشد

هر کس به من رسید سراغ تو را گرفت
اما دلم ز خیمه‎ی تو باخبر نشد

این کوچه را برای تو جارو زدم، اما
آخر چه شد که روزی ما یک گذر نشد

آن قدر خوب آمد و آن قدر خوب رفت
اما چه سود سیصد و اندی نفر نشد

بابای من خجالت‎تان داده‎ام ببخش
می‎خواستی درست شود این پسر نشد

گفتم به گریه‎هام کمی اعتنا کنی
کوزه شکسته شد خبر از کوزه‎گر نشد

افطاری‎ات کجاست مزاحم شویم ما
این روزه‎ها بدون تو روزه دگر نشد

این راه را به حق اباالفضل باز کن
بی‎کربلا که عمر کسی باثمر نشد

آقای من آتش زیاد دیده‎ای اما قبول کن
جایی شبیه بیت علی شعله‎ور نشد

موضوعات: مناجات با امام زمان, ماه مبارک رمضان, مسجد ارک  لینک ثابت



[شنبه 1400-01-28] [ 07:27:00 ق.ظ ]





  مسجد ارک - 1400/1/27 - شب سوم ماه مبارک رمضان   ...

چشم خود را باز کن ای دل ضیافت را ببین
سفره‎اش اندازه‎ی دنیاست وسعت را ببین

فکر سرمای زمستان باش فرصت اندک است
از همین امروز فردای قیامت را ببین

صاحب سفره کریم است و به دنبال گداست
تو فقط او را صدایش کن اجابت را ببین

هر که هستی هر چه هستی بر کسی مربوط نیست
سوی تو باز است آغوشش، محبت را ببین

گر چه خیلی بی‎وفایی دید اما باز هم
دستگیری می‎کند از ما رفاقت را ببین

معصیت می‎گیرد و خوبی به جایش می‎دهد
در ازای قطره اشکی تجارت را ببین

در جهان فانی ما نیست خیری بی‎حسین
نان‎خور شاه شهیدان باش برکت را ببین

راه من سوی تباهی بود سوی او نبود
ناگهان چشمم به پرچم خورد قسمت را ببین

نوکر عاصی او گر راهی دوزخ شود
زود بانگی می‎رسد برگرد حضرت را ببین

روز محشر که بیاید روضه‎خوان او خداست
اشک‎ریزش مادرش زهراست هیئت را ببین

تحت امرش بود باران و برای جرعه‎ای
منّت از دشمن کشید اوج مصیبت را ببین

ساربان با اینکه دیر آمد به دیدارش ولی
دست پر برگشت از مقتل کرامت را ببین

آه بعد از بوسه‎ی شمشیرها بر صورتش
دخترش نشناخت بابا را جراحت را ببین

دشمن بی رحم بین یک طبق آورده بود
رأس سالار شهیدان را اهانت را ببین

دخترش روی کبودش را نشان داد و بگفت
بین من با مادرت حالا شباهت را ببین

روی لبهای پدر وقتی که خون تازه دید
روی لبهای خودش کوبید غیرت را ببین

با لب خونی لب خون پدر را بوسه زد
بعد از آن دق کرد آداب شهادت را ببین

نیمه های شب شبیه فاطمه تشییع شد
روی دست عمه هایش آه غربت را ببین

موضوعات: ماه مبارک رمضان, مسجد ارک  لینک ثابت



[جمعه 1400-01-27] [ 04:17:00 ب.ظ ]





  مسجد ارک - 1400/1/26 - شب دوم ماه مبارک رمضان   ...

روی دل تصویر ماهم را کشیدم آمدم
باز هم کوه گناهم را کشیدم، آمدم

قفل بر روی در میخانه‎ی مستان زدند
بی‎خیال قفل راهم را کشیدم، آمدم

دوستم می‎گفت میمیری، نرو، دیوانه‎ای!
حاصل عمر تباهم را کشیدم، آمدم

ای خدا دیدی که از چنگال شیطان آخرش
دست‎های بی‎پناهم را کشیدم، آمدم

از همان چشمان خشکی که خریداری نداشت
قطره قطره آب چاهم را کشیدم، آمدم

آرزوهایم مرا در کنج زندان برده اند
با خودم تبعیدگاهم را کشیدم، آمدم

باز هم دست مرا بر چادر زهرا رساند
رنج کار اشتباهم را کشیدم، آمدم

یا علی وا می‎کند حبس دعاهای مرا
از نجف کشکول آهم را کشیدم، آمدم

گفت راوی زینب از هر کوچه با زحمت گذشت
دیگر از کوچه نگاهم را کشیدم، آمدم

زینب از بازار برگشته خطابش با سر است
آستین پاره از بی معجری که بهتر است

موضوعات: ماه مبارک رمضان, مسجد ارک  لینک ثابت



[پنجشنبه 1400-01-26] [ 06:25:00 ق.ظ ]





  مسجد ارک - 1400/1/25 - شب اول ماه مبارک رمضان - حاج منصور ارضی   ...

آن کس که اول ماه دست مرا گرفته
سی شب برای من در میخانه جا گرفته

با یار وعده دارم هر شب همین حوالی
شبهای ساکت من بوی خدا گرفته

هر کس بد مرا گفت او خوبی مرا گفت
پشت مرا همیشه بی ادعا گرفته

صد بار گم شدم من در کوچه های دنیا
من کور بودم و او بهرم عصا گرفته

ای دوست قدیمی من را که خاطرت هست
من آن بدم که قلبم بوی خطا گرفته

تنگ است دست سائل خرجی ما ز باباست
از دست مرتضی بود هر چه گدا گرفته

حق میدهی به چشمم غیر از علی نبینم
چشم مرا شکوه ایوان طلا گرفته

برکت به اشکمان زد رحمت به حالمان زد
زهرا برای عُشّاق دست دعا گرفته

یک سال هم گذشت و ما کربلا نرفتیم
خیلی دلم برای صحن و سرا گرفته

بالاترین عبادت خون گریه بر حسین است
عابد عبادتش را از کربلا گرفته

افطار سینه‏‎زن‎ها با گریه میشود باز
نوکر به یاد ارباب آب و غذا گرفته

ای روزه دار تشنه، تشنه فقط حسین است
جای فرات آن لب برچکمه ها گرفته

با قاتلش بگویید ذبح غریب زشت است
پیش نگاه زهرا خنجر چرا گرفته؟

موضوعات: ماه مبارک رمضان, مسجد ارک  لینک ثابت



[چهارشنبه 1400-01-25] [ 04:29:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما