چشم خود را باز کن ای دل ضیافت را ببین
سفره‎اش اندازه‎ی دنیاست وسعت را ببین

فکر سرمای زمستان باش فرصت اندک است
از همین امروز فردای قیامت را ببین

صاحب سفره کریم است و به دنبال گداست
تو فقط او را صدایش کن اجابت را ببین

هر که هستی هر چه هستی بر کسی مربوط نیست
سوی تو باز است آغوشش، محبت را ببین

گر چه خیلی بی‎وفایی دید اما باز هم
دستگیری می‎کند از ما رفاقت را ببین

معصیت می‎گیرد و خوبی به جایش می‎دهد
در ازای قطره اشکی تجارت را ببین

در جهان فانی ما نیست خیری بی‎حسین
نان‎خور شاه شهیدان باش برکت را ببین

راه من سوی تباهی بود سوی او نبود
ناگهان چشمم به پرچم خورد قسمت را ببین

نوکر عاصی او گر راهی دوزخ شود
زود بانگی می‎رسد برگرد حضرت را ببین

روز محشر که بیاید روضه‎خوان او خداست
اشک‎ریزش مادرش زهراست هیئت را ببین

تحت امرش بود باران و برای جرعه‎ای
منّت از دشمن کشید اوج مصیبت را ببین

ساربان با اینکه دیر آمد به دیدارش ولی
دست پر برگشت از مقتل کرامت را ببین

آه بعد از بوسه‎ی شمشیرها بر صورتش
دخترش نشناخت بابا را جراحت را ببین

دشمن بی رحم بین یک طبق آورده بود
رأس سالار شهیدان را اهانت را ببین

دخترش روی کبودش را نشان داد و بگفت
بین من با مادرت حالا شباهت را ببین

روی لبهای پدر وقتی که خون تازه دید
روی لبهای خودش کوبید غیرت را ببین

با لب خونی لب خون پدر را بوسه زد
بعد از آن دق کرد آداب شهادت را ببین

نیمه های شب شبیه فاطمه تشییع شد
روی دست عمه هایش آه غربت را ببین

موضوعات: ماه مبارک رمضان, مسجد ارک  لینک ثابت



[جمعه 1400-01-27] [ 04:17:00 ب.ظ ]