آمده بندهی گنهکاری به سرای خدای غفاری
شب تاریک آمدم پیشت با خودم گفتهام که بیداری
همه کاری برای من کردی من برایت نکردهام کاری
بدیام را همه به روم زدند تو به رویم چرا نمیآری
تو چرا اینقدر به فکر منی من چه دارم به غیر سرباری
انقدر گریه میکنم امشب تا بفهمم که دوستم داری
بی حساب و کتاب عفوم کن وای اگر دانه دانه بشماری
هر چه هستم دل خراب مرا در نجف کردهای تو معماری
پشت من گرم مرتضی علی است چقدر از غصه و گرفتاری
گریهی بر حسین رزق من است هم سحر هم زمان افطاری
گریه (کربلا) مزه میدهد رمضان روضهی مشک و گریه و زاری
عمو از نخلها عبور نکرد شد گرفتار ضربهای کاری
[یکشنبه 1398-02-22] [ 03:28:00 ق.ظ ]