مسجد ارک - 1398/2/22 - شب ششم ماه مبارک رمضان - حاج منصور ارضی
آمده بندهی گنهکاری به سرای خدای غفاری
شب تاریک آمدم پیشت با خودم گفتهام که بیداری
همه کاری برای من کردی من برایت نکردهام کاری
بدیام را همه به روم زدند تو به رویم چرا نمیآری
تو چرا اینقدر به فکر منی من چه دارم به غیر سرباری
انقدر گریه میکنم امشب تا بفهمم که دوستم داری
بی حساب و کتاب عفوم کن وای اگر دانه دانه بشماری
هر چه هستم دل خراب مرا در نجف کردهای تو معماری
پشت من گرم مرتضی علی است چقدر از غصه و گرفتاری
گریهی بر حسین رزق من است هم سحر هم زمان افطاری
گریه (کربلا) مزه میدهد رمضان روضهی مشک و گریه و زاری
عمو از نخلها عبور نکرد شد گرفتار ضربهای کاری
غارتش میکنند یک لشگر به سرش ریختند بسیاری
آن اباالفضل خوش قد و قامت از تنش مانده است مقداری
بچهها گریه میکنند همه وای از داغ بیعلمداری
زینب و مردهای بیغیرت زینب و چشمهای بازاری
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات