مسجد ارک - 1400/1/28 - شب چهارم ماه مبارک رمضان
از ما گذشت عمر و شب ما سحر نشد
نفرین به آن دمی که کنار تو سر نشد
خیلی دلم گرفته دوباره نیامدی
امروز هم به کام من در به در نشد
هر کس به من رسید سراغ تو را گرفت
اما دلم ز خیمهی تو باخبر نشد
این کوچه را برای تو جارو زدم، اما
آخر چه شد که روزی ما یک گذر نشد
آن قدر خوب آمد و آن قدر خوب رفت
اما چه سود سیصد و اندی نفر نشد
بابای من خجالتتان دادهام ببخش
میخواستی درست شود این پسر نشد
گفتم به گریههام کمی اعتنا کنی
کوزه شکسته شد خبر از کوزهگر نشد
افطاریات کجاست مزاحم شویم ما
این روزهها بدون تو روزه دگر نشد
این راه را به حق اباالفضل باز کن
بیکربلا که عمر کسی باثمر نشد
آقای من آتش زیاد دیدهای اما قبول کن
جایی شبیه بیت علی شعلهور نشد
مسجد ارک - 1400/1/27 - شب سوم ماه مبارک رمضان
چشم خود را باز کن ای دل ضیافت را ببین
سفرهاش اندازهی دنیاست وسعت را ببین
فکر سرمای زمستان باش فرصت اندک است
از همین امروز فردای قیامت را ببین
صاحب سفره کریم است و به دنبال گداست
تو فقط او را صدایش کن اجابت را ببین
هر که هستی هر چه هستی بر کسی مربوط نیست
سوی تو باز است آغوشش، محبت را ببین
گر چه خیلی بیوفایی دید اما باز هم
دستگیری میکند از ما رفاقت را ببین
معصیت میگیرد و خوبی به جایش میدهد
در ازای قطره اشکی تجارت را ببین
در جهان فانی ما نیست خیری بیحسین
نانخور شاه شهیدان باش برکت را ببین
راه من سوی تباهی بود سوی او نبود
ناگهان چشمم به پرچم خورد قسمت را ببین
نوکر عاصی او گر راهی دوزخ شود
زود بانگی میرسد برگرد حضرت را ببین
روز محشر که بیاید روضهخوان او خداست
اشکریزش مادرش زهراست هیئت را ببین
تحت امرش بود باران و برای جرعهای
منّت از دشمن کشید اوج مصیبت را ببین
ساربان با اینکه دیر آمد به دیدارش ولی
دست پر برگشت از مقتل کرامت را ببین
آه بعد از بوسهی شمشیرها بر صورتش
دخترش نشناخت بابا را جراحت را ببین
دشمن بی رحم بین یک طبق آورده بود
رأس سالار شهیدان را اهانت را ببین
دخترش روی کبودش را نشان داد و بگفت
بین من با مادرت حالا شباهت را ببین
روی لبهای پدر وقتی که خون تازه دید
روی لبهای خودش کوبید غیرت را ببین
با لب خونی لب خون پدر را بوسه زد
بعد از آن دق کرد آداب شهادت را ببین
نیمه های شب شبیه فاطمه تشییع شد
روی دست عمه هایش آه غربت را ببین
مسجد ارک - 1400/1/26 - شب دوم ماه مبارک رمضان
روی دل تصویر ماهم را کشیدم آمدم
باز هم کوه گناهم را کشیدم، آمدم
قفل بر روی در میخانهی مستان زدند
بیخیال قفل راهم را کشیدم، آمدم
دوستم میگفت میمیری، نرو، دیوانهای!
حاصل عمر تباهم را کشیدم، آمدم
ای خدا دیدی که از چنگال شیطان آخرش
دستهای بیپناهم را کشیدم، آمدم
از همان چشمان خشکی که خریداری نداشت
قطره قطره آب چاهم را کشیدم، آمدم
آرزوهایم مرا در کنج زندان برده اند
با خودم تبعیدگاهم را کشیدم، آمدم
باز هم دست مرا بر چادر زهرا رساند
رنج کار اشتباهم را کشیدم، آمدم
یا علی وا میکند حبس دعاهای مرا
از نجف کشکول آهم را کشیدم، آمدم
گفت راوی زینب از هر کوچه با زحمت گذشت
دیگر از کوچه نگاهم را کشیدم، آمدم
زینب از بازار برگشته خطابش با سر است
آستین پاره از بی معجری که بهتر است
مسجد ارک - 1400/1/25 - شب اول ماه مبارک رمضان - حاج منصور ارضی
آن کس که اول ماه دست مرا گرفته
سی شب برای من در میخانه جا گرفته
با یار وعده دارم هر شب همین حوالی
شبهای ساکت من بوی خدا گرفته
هر کس بد مرا گفت او خوبی مرا گفت
پشت مرا همیشه بی ادعا گرفته
صد بار گم شدم من در کوچه های دنیا
من کور بودم و او بهرم عصا گرفته
ای دوست قدیمی من را که خاطرت هست
من آن بدم که قلبم بوی خطا گرفته
تنگ است دست سائل خرجی ما ز باباست
از دست مرتضی بود هر چه گدا گرفته
حق میدهی به چشمم غیر از علی نبینم
چشم مرا شکوه ایوان طلا گرفته
برکت به اشکمان زد رحمت به حالمان زد
زهرا برای عُشّاق دست دعا گرفته
یک سال هم گذشت و ما کربلا نرفتیم
خیلی دلم برای صحن و سرا گرفته
بالاترین عبادت خون گریه بر حسین است
عابد عبادتش را از کربلا گرفته
افطار سینهزنها با گریه میشود باز
نوکر به یاد ارباب آب و غذا گرفته
ای روزه دار تشنه، تشنه فقط حسین است
جای فرات آن لب برچکمه ها گرفته
با قاتلش بگویید ذبح غریب زشت است
پیش نگاه زهرا خنجر چرا گرفته؟
مسجد ارک - 1398/3/14 - شب بیست و نهم ماه مبارک رمضان - حاج منصور ارضی
یا ربّ یا الهی یا ربّ یا الهی
من بندهی تو هستم عهد تو را شکستم
پروندهی سیاهم مانده به روی دستم
عبد فراریات را دلخون نمیکنی تو
از خانهات گدا را بیرون نمیکنی تو
یا ربّ یا الهی یا ربّ یا الهی
دل با صفا نکردم از تو حیا نکردم
بر توبهنامهی خود اصلا وفا نکردم
شرمندهام نبردی هرگز تو آبرویم
تازه اجازه دادی با تو سخن بگویم
یا ربّ یا الهی یا ربّ یا الهی
آنان که در بهشتند خاک مرا سرشتند
بر صورتم از اول نام علی نوشتند
من مست گریه هستم اشکم شده شرابم
زهرا گرفته دستم عبد ابوترابم
یا ربّ یا الهی یا ربّ یا الهی
دل شد حریم جانان هر دم شدم پریشان
عقده ز دل گشودم، ناله زدم حسین جان
کلب حریم عشقم شیدای عالمینم
عالم همه بداند دیوانهی حسینم
آب روان بنوشم گویم به آه سوزان
دوست دارم حسین جان، دوست دارم حسین جان
آهستهتر برادر شانه زنم به مویت
این لحظههای آخر بوسه زنم گلویت
من پای گیسوانت گیسو سپید کردم
اذنم دهی به میدان دور سرت بگردم
گویم به چشم خونبار دیدی شدم گرفتار
حسین خدانگهدار …
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات
مسجد ارک - 1398/3/13 - شب بیست و هشتم ماه مبارک رمضان - حاج منصور ارضی
دو سه شب مانده فقط فرصتمان محدود است
رحم کن گرچه گدای تو گنهآلود است
وای بر من اگر امشب نخری بارم را
آه پس من چه کنم نفس خطا کارم را
هیچکس مثل منِ خسته پریشان نشده
روزههایم سپر آتش سوزان نشده
دانه دانه گنه من شده صدها خروار
ماندم از فیض نمازی که قضا شد هر بار
در سرم جز هوس و خواهش نفسانی نیست
خبری دیگر از آن سجدهی طولانی نیست
جای مظلوم، ستم پیشه هم آغوشم شد
از علی گفتم و ایتام فراموشم شد
معصیت کمکم از این خانه مرا دورم کرد
خوی دنیاطلبی بود که مغلوبم کرد
سیدی صید شدم در شهواتم الغوث
سخت دلواپس میزان و صراطم الغوث
بینوایم، به گدا نان و نوایی برسان
درد دارم چه کنم زود دوایی برسان
نسخهای نیست به جز گریهی بر ثارالله
هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله
سر مولا به روی نیزه اعدا میرفت
نالهی خواهر او بود که بالا میرفت
به لب تشنهی ارباب الهی العفو
به همان گریهی بیتاب الهی العفو
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات
مسجد ارک - 1398/3/12 - شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان - حاج منصور ارضی
ماندم میان خوف و رجا دست من بگیر
وقتم کم است، آه خدا دست من بگیر
چیزی نمانده جمع شود خوان رحمتت
حالا که هست سفره به پا دست من بگیر
در هم بخر سوا بکنی گریه میکنم
امشب کنار این رفقا دست من بگیر
من صاحب مصائب سنگین و بی حدم
با این همه گناه و خطا دست من بگیر
ای دستگیر باخبری من چه کردهام (کردهاند خلق)
دست مرا دوباره رها دست من بگیر
باد صبا هوای نجف را میآورد
مستم به بوی باد صبا دست من بگیر
باشد دخیل پنجره فولاد میشوم
در روضهی امام رضا دست من بگیر
بر رشتهی محبت او چنگ میزنم
چنگی که «لا انفصام لها» دست من بگیر
بر خاک کوچه رو به اباصلت ناله زد
در زیر پام مانده عبا دست من بگیر
پنجاه بار بین گذر خوردهام زمین
یاد غریب کرب و بلا دست من بگیر
عباس نیست زینب و یک محمل بلند
گوید سکینه عمه بیا دست من بگیر
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات