آن کس که اول ماه دست مرا گرفته
سی شب برای من در میخانه جا گرفته
با یار وعده دارم هر شب همین حوالی
شبهای ساکت من بوی خدا گرفته
هر کس بد مرا گفت او خوبی مرا گفت
پشت مرا همیشه بی ادعا گرفته
صد بار گم شدم من در کوچه های دنیا
من کور بودم و او بهرم عصا گرفته
ای دوست قدیمی من را که خاطرت هست
من آن بدم که قلبم بوی خطا گرفته
تنگ است دست سائل خرجی ما ز باباست
از دست مرتضی بود هر چه گدا گرفته
حق میدهی به چشمم غیر از علی نبینم
چشم مرا شکوه ایوان طلا گرفته
برکت به اشکمان زد رحمت به حالمان زد
زهرا برای عُشّاق دست دعا گرفته
یک سال هم گذشت و ما کربلا نرفتیم
خیلی دلم برای صحن و سرا گرفته
بالاترین عبادت خون گریه بر حسین است
عابد عبادتش را از کربلا گرفته
افطار سینهزنها با گریه میشود باز
نوکر به یاد ارباب آب و غذا گرفته
ای روزه دار تشنه، تشنه فقط حسین است
جای فرات آن لب برچکمه ها گرفته
با قاتلش بگویید ذبح غریب زشت است
پیش نگاه زهرا خنجر چرا گرفته؟
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 04:29:00 ب.ظ ]