مسجد ارک 1394/4/21 - ماه مبارک رمضان (شب بیست و پنجم) - حاج منصور ارضی
روزگاری دل من شوق مناجاتی داشت / یاد داری؟ سحر از خوف، چه حالاتی داشت
بین دریای عطای تو گرفتار شدم / عاشقی، از کرمت گفت، گنهکار شدم
حسّ خوبِ سحرم را به عطا برگردان / پُرِ بغضم، تو به من اشک مرا برگردان
قفلِ دل را بشکن، مختصری گریه کنم / دل من لک زده یا ربّ، سحری گریه کنم
پیش تو روسیهی مثل منِ خاطی نیست / حرف بسیار، ولی حسّ مناجاتی نیست
عملم نیز دلم را به تو نزدیک نکرد / پس به دنبال دلم، بین مناجات نگرد
رد نکن، سائلم و دست نیازی دارم / چه کنم توشهی کم، راه درازی دارم
در مرام تو فقط بندهنوازیست خدا / گفته بودی که اگر توبه شکستی بازآ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حبّ دنیاست به دل، عشق به دلدار کم است / آمدم گریه کنم، فرصت گفتار کم است
بندگی که به زبان نیست، عمل میخواهد / گریههای سحر عبد گنهکار کم است
نکند فکر کنی مرگ برایم سخت است / غصّهام توشهی راه است، که بسیار کم است
همهی عمر اگر گریه کنم جا دارد / تا ببخشی تو مرا، این همه اصرار کم است
تا نَفَس هست، به اولاد علی مدیونیم / گفتنی نیست به والله، نه، اقرار کم است
چه قدر درد کشیدند، مسلمان بشویم / این بلاهای به سر آمده انگار کم است
دست دادند که از غیر خدا دست کشیم / خرج، بالاتر از این؟ دست علمدار کم است؟
صبر کردند در این راه، نمیرد اسلام / دست بسته شدنِ حیدر کرار کم است؟
یادمان رفته مگر، مادرمان سیلی خورد / دردهایی که کشید از در و دیوار کم است؟
مسجد ارک 1394/4/20 - ماه مبارک رمضان (شب بیست و چهارم) - حاج منصور ارضی
بر زخمهای سینهی عاشق دوا بس است / داغ ندیدنت به جگرهای ما بس است
بی تو شبیه کوچهی تنگ است شهرمان / ای زائر شهید مدینه، بیا، بس است
پُر کن دوباره کِیل مرا «ایّها العزیز» / هرگز نگو تصدّق این بینوا بس است
بر خشکی لبان من افطار چاره نیست / قدری غبار از کف پای شما بس است
غفلت مرا به مجلس عیش و گناه برد / رفتم خلاف میل شما هر کجا بس است
من دوست دارمت که نشستم ببینمت / بیرون نکن مگو که برو بیحیا بس است
ای صاحب اختیار من و قدرهای من / دست مرا خودت بدهی بر خدا بس است
قرآن به سر گرفتم و گفتم فقط، علی / یعنی علی اگر که ببخشد مرا بس است
این «بالحسین»های تو دست مرا گرفت / حتما برای توبهی من کربلا بس است
آقا قسم به گریهی صبح و مساءتان / آقا قسم به گریهی زینب بُکا بس است
مسجد ارک 1394/4/19 - ماه مبارک رمضان (شب بیست و سوم) - حاج منصور ارضی
حالا که از تعلّقِ خود، کنده آمده / حالا که از گناه، سرافکنده آمده
در وا کنید بندهی شرمنده آمده / آلودهای فراری و یک دنده آمده
مثل همه مرا بپذیری چه میشود؟ / امشب اگر که دست بگیری چه میشود؟
در سینهام هزار و یکی راز مانده است / دام گناه پیش رویم باز مانده است
با اینکه کم به ساعت پرواز مانده است / این بنده روی پلهی آغاز مانده است
یک لحظه پس به جای تماشا کمک کنید / جانِ علی به خاطر زهرا کمک کنید
دنبال نفس بودم و رسوای این و آن / تحقیرها شدم سر دعوای این و آن
قند و شکر زدم به مربّای این و آن / یک بار هم مرا تو بخر جایِ این و آن
اینجا همیشه اهلِ کرم جود میکنند / اینجا همه بدون ضرر سود میکنند
گفتی به دل جلا بده، گفتم به روی چشم / گفتی که دل به ما بده، گفتم به روی چشم
گفتی به من بکاء بده، گفتم به روی چشم / گفتی به من بها بده، گفتم به روی چشم
پس نوبتِ تو آمده من را صدا بزن / پایین نامهام سفر کربلا بزن
این اشکِ بیمقدّمه را میخرد حسین / این سوز و آه و زمزمه را میخرد حسین
آقاست عاقبت همه را میخرد حسین / بارِ گدای فاطمه را میخرد حسین
ابلیس هر چه کرد سرشتم عوض نشد / ماندم گدای روضه، بهشتم عوض نشد
سلطان اگر کریم بُود، کم برای چه؟ / وقتی که هست خانهی تو، غم برای چه؟
اصلا زدند این همه پرچم، برای چه؟ / صبرِ رسیدنِ به محرم، برای چه؟
یک «یا حسین» اگر که دل از حال میبرد / یادش مرا به روضهی گودال میبرد
مسجد ارک 1394/4/18 - ماه مبارک رمضان (شب بیست و دوم) - حاج منصور ارضی
فرصت به هدر رفت خجالت نکشیدیم / پیری به سراغ آمد و حسرت نکشیدیم
تا کسب مقامات ریاضت نکشیدیم / شب تا به سحر رنج عبادت نکشیدیم
دیگر ته خطیم بیا، رحم به ما کن / هستیم پشیمان به خدا، رحم به ما کن
با سیرهی پیغمبرمان اُنس نداریم / با صبر و رضا، حفظ زبان اُنس نداریم
با زهدِ علی هیچ زمان اُنس نداریم / با نان جو و خشکی نان اُنس نداریم
حِلم حسنی گم شده در زندگی ما / شرمندهی سجّاد شده بندگی ما
تلخ است حقیقت که ز بیرون شدگانیم / در بابِ عمل هیچ، مسلمانِ زبانیم
حق خانه نشین است ولی فارغ از آنیم / دنبالهروی مصلحت و سود و زیانیم
کوفی صفت از حرف خدا دست کشیدیم / افسوس ز راه شهدا دست کشیدیم
پس آن همه خیرات و مبرات کجا رفت / تقوا و ورع، ذکر و مراعات کجا رفت
آن چشمِ تر و حال مناجات کجا رفت؟ / بین همه ایثار و مساوات کجا رفت؟
دل را به بیانات تو معطوف نکردیم / بازیچه شدیم، امر به معروف نکردیم
هرچند بَدیم از همهی خلق جدائیم / تا صبح قیامت درِ این خانه گدائیم
ما کفتر جَلد حرم امن رضائیم / هر صبح و مساء گریهکن کرب و بلائیم
سکّان زمین، روی زمین غلتزنان رفت / یعنی دگر امنیت اطفال و زنان رفت
مسجد ارک 1394/4/17 - ماه مبارک رمضان (شب بیست و یکم) - حاج منصور ارضی
وا… که نور ندارد از خود آفتاب / خورشید نور روی تو را داده بازتاب
وصف شما که کار بشر نیست یا علی / باشد اگر که فضل تو سرفصل صد کتاب
ذکرت عبادتیست که مستی میآورد / بر زاهدان رواست چشیدن از این شراب
حبّ علی کلید در باغ جنّت است / با این وجود خوف نداریم از عذاب
ما سائلیم و اهل سؤالیم ای علی / خود گفتهای «سَلونیِ» ما را مکن جواب
اینبار خاک را به نظر کیمیا نکن / بگذار خاک پای تو باشم ابوتراب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یک قطره اشک شرم مرا یَم حساب کرد / کوثر حساب کرد و زمزم حساب کرد
آه یکی گرفت به پای همه نوشت / ما با هم آمدیم که با هم حساب کرد
با این خدا هر آنکه طرف شد ضرر نکرد / یک دم صدا زدیم دمادم حساب کرد
پیش کریم دست به جیبم نمیبرم / خرج من از کیسهی حاتم حساب کرد
مقصد عبودیت که نباشد نمیشود / حتّی روی عبادت «بَلعم» حساب کرد
معلوم بود آبرویم را نمیبرد / از اوّلش گناه مرا کم حساب کرد
اوّل بنا نداشت حسابم کند ولی / وقتی که دید فاطمه دارم حساب کرد
ما را خدا به خاطر ارباب میخرد / باید به روی شاه دو عالم حساب کرد
این گریه قابلیّت غفران نداشته / پس روی گریههای محرّم حساب کرد
فرمود «بالحسین» بگو، گفتم، خرید / یعنی مرا دو مرتبه آدم حساب کرد
چیزی نمانده بود که بیرونمان کنند / ممنون حیدریم که دَرهَم حساب کرد
زینب همین که دید کنارش شلوغ شد / بر تکّههای پارهی پرچم حساب کرد
مسجد ارک 1394/4/16 - ماه مبارک رمضان (شب بیستم) - حاج منصور ارضی
زبان عرض دعای مرا درست کنید / نمیروم که مرا با، بیا درست کنید
رفیقها همه دورم زدند و تنهایم / خراب کردم امّا شما درست کنید
خریدنی است بنای دلِ شکسته اگر / از این شکسته بنا، ربّنا درست کنید
هوای کار مرا داشتی نفهمیدم / دوباره کار مرا بیهوا درست کنید
برای من که نشستم کنار اهل سحر / از این به بعد لباس گدا درست کنید
حساب هم بکشید از گناه من امشب / ولی حساب مرا با «رضا» درست کنید
نمیروم ز در خانهاش به جایی تا / ز بنده، بندهی خوب خدا درست کنید
اگر که راه ندارد مرا نبخشیدم / ولی یکی دو سفر کربلا درست کنید
اگر که کرب و بلا گوشهی حرم هم نه / بناست عاشقانت را کجا درست کنید؟
فقط به حرمت گودال قتلگاه حسین / مرا میان همین روضهها درست کنید
هنوز این لب خشکیده آب میخواهد / که گفته پایِ سرش سر صدا، درست کنید
برای آن تن عریان اگر که هست، کفن / اگر که نیست دو سه بوریا درست کنید
مسجد ارک 1394/4/15 - ماه مبارک رمضان (شب نوزدهم) - حاج منصور ارضی
هر دم شده این، آوای دلم / محشر نکنی، یا ربّ خجلم
ای خالق نور، العفو العفو / ای رب غفور، العفو العفو
دیدم همه کس را، راهی بدهی / حتی به گدا در راهی بدهی
من هم به طلب سوی تو شدم / تا راه به این گمراه بدهی
از بخل و غرور العفو العفو / ای ربّ غفور العفو العفو (ای خالق نور العفو العفو / ای ربّ غفور العفو العفو)
در کار خودم مضطر شدهام / دیر آمدهام بر در زدهام
من که سرِ خود مهمان نشدم / با ذکر حسین جان آمدهام (ای خالق نور العفو العفو / ای ربّ غفور العفو العفو)
گیرم همه خوب و من بدِ بدِ / آیا بشوم از کوی تو رَد؟
اینجا تو اگر عفوم نکنی / پس وای من و تنگی لحد
پایم لب گور العفو العفو / ای ربّ غفور العفو العفو (ای خالق نور العفو العفو / ای ربّ غفور العفو العفو)
اول ثمر بخشیدن من / لبخند حسین لبخند حسن
این قول شفاعت از حسنین / این عهد من و این بنده شدن
توّاب و شکور العفو العفو / ای ربّ غفور العفو العفو
با این که بدم من با علیام / این آب و گلم این یا علیام
تا فاطمی و تا حیدریام / من پشت سر مولا علیام
این برگ عبور العفو العفو / ای ربّ غفور العفو العفو
تا شور حسین دارم به سرم / جانانه دفاع دارم زحرم
خون شهدا در خون و رگم / من آبروی رهبر نَبَرم
با درک حضور العفو العفو / ای رب غفور العفو العفو
یا معجر پاره میکُشدم / یا چادر خاکی میکُشدم
کوچهی تنگ تا کوفه خدا / هر جا که بخواهد میبردم
شد روضه مرور العفو العفو / ای رب غفور العفو العفو
من که به حرم آتش نزدم / من سدّ ره زهرا نشدم
من که نزدم بر نیزه سری / من نوکر زهرا تا ابدم