مسجد ارک - 1395/7/18 - هشتم محرم ـ حاج منصور ارضی
وقتی که نان فقر را دندان گرفتم
از دست او بوسه به جای نان گرفتم
گفتهاند کفر است نخواهد شد ولی من
حاجات را از این خداوندان گرفتم
هر چند رعیت زادهام اما زرنگم
با گریههایم مزد از سلطان گرفتم
با ابروی بُرندهاش خون مرا ریخت
با خون پامالش حنابندان گرفتم
وقتی زلیخا کور شد میگفت یوسف
دیدی چگونه از خودم تاوان گرفتم
تنها برای صاحب خود پارس میکرد
درس بزرگی از سگ دربان گرفتم
میخواستم بازار یارم گرم باشد
اما کنار حجرهاش دکان گرفتم
دردم فراقش است و درمانم وصالش
از اربعینش درد بی درمان گرفتم
نگذاشت پشتم تا شود چون تا شدم من
سینی چای روضه و قندان گرفتم
قربانی ام اما ده ذی الحجهام را
از اشتیاقم سوم شعبان گرفتم
فورا سر قاری قرآن یادم افتاد
وقتی شب احیا سرم قرآن گرفتم
صنف لباس فروش ها -1395/7/18- زیارت عاشورا - روز هفتم محرم - حاج منصور ارضی
تصمیم زمین خورده اگر پا شدن است
اول قدمش جدا ز دنیا شدن است
خواری جهان، گدای مردم بودن
شاهی جهان، گدای آقا شدن است
انگشت نما اگر که باشی چه باک
زیبایی عشق چیست؟ رسوا شدن است
باید که به جز او ز همه دل بکَنی
مؤمن شدن اقتضاش تنها شدن است
چیزی که به منتظر بها میبخشد
دلواپس بی کسی مولا شدن است
کافیست سخنوری و لفاظی ما
وقت عمل است نوبت پا شدن است
خیر و خوشی قبر، قیامت، امروز
در قافله کرب و بلا جا شدن است
حتی روی دست هم رجز میخواند
شش ماهه اگر در پی آقا شدن است
حسینیه امام خمینی ره (محضر مقام معظم رهبری) - 1395/7/17 - شب هفتم محرم ـ حاج منصور ارضی
هر دو عالم قطره و دریا حسین
در دو دنیا صورت و معنا حسین
آبرودار است بین ما حسین
شهر ما شهر خدا شد با حسین
از همه دل میکَنیم الّا حسین
صبح محشر روزگار فاطمه است
سینهزن جایش کنار فاطمه است
گریه هر کس کرد یار فاطمه است
این محرم ها بهار فاطمه است
پس بخوان با نوحهی زهرا، حسین
من خدا را در جهان دارم فقط
مصطفی را در جهان دارم فقط
مرتضی را در جهان دارم فقط
مجتبی را در جهان دارم فقط
میشود اینها همه یکجا حسین
چشم آب از نهر کوثر میکشد
باده از دست علی سر میکشد
میل ما دائم به قنبر میکشد
هر که سر بر پای رهبر میکشد
میشود یک عبد سر تا پا حسین
جبههی فرهنگ جنگ خیبر است
پیر ما فرمود مسجد سنگر است
نسل زهرا ذوالفقار حیدر است
دشمن زهرا یقینا ابتر است
لشگری دارد تک و تنها حسین
شد منا فیض جهاد اصغرم
سایهی پرچم نشد کم از سرم
کعبه راهش بسته شد رفتم حرم
دست برداریم اصلا از حرم
میکشد من را خودش بالا حسین
کنده اسرائیل یک چال سعود
شد یمن تاراج عمال سعود
سال بعدی میشود سال سعود
میشود آل سعود آل سقوط
میکند محشر به پا فردا حسین
ابرهه از قبل با ما آشناست
جان داعش دست کودکهای ماست
اربعین گردان بچه شیعههاست
سفرهی زهرا نجف تا کربلاست
مینشیند پیش ما آنجا حسین
ما نمیخواهیم این دینار را
مرحبا این امّت بیدار را
رهبر ما داده این هشدار را
بیعت ایران و استکبار را
هر کسی مرد است گوید یا حسین
وای از اسلام اشرافیگری
مرگ بر حکام اشرافیگری
کوفه هم شد خام اشرافیگری
این هم از فرجام اشرافیگری
گر سر درآورد از نوک نیها حسین
شهر انصار علی بالا گرفت
بین کوچه پهلوی زهرا گرفت
راه را بر زینب کبری گرفت
هلهله در بین مردم پا گرفت
راستی امسال عاشورا! حسین
نوحههای مادری بیتاب، آب
کاش میدید اصغرش در خواب، آب
مشک را شرمنده کرده آب آب
حال میخواهد چه سر در آب آب
ناامید از خیمهی سقا حسین
پشت سر گریه مقابل هلهله
تا به لشگر نیست دیگر فاصله
یک بدن یک پدر حیران میان غائله
بشکند دستت الهی حرمله
دست به نفرین میبرد بالا حسین
صنف لباس فروش ها -1395/7/17- زیارت عاشورا - روز ششم محرم - حاج منصور ارضی
هر چه برسد بر سر این شهر عجب نیست
وقتی ز غمش جان کسی هیچ به لب نیست
اصلا شده یکبار هم از خویش بپرسی
آقا وسط منتظران از چه سبب نیست
تاریک شدن قسمت ما بوده همیشه
بی ماه رخش روز، کم از نیمهی شب نیست
ما نوکر و ما منتظر و بنده نبودیم
ای کاش بفهمیم که تالی به لقب نیست
هر چند شکستیم دلش را همهی عمر
صد شکر که روزی ده ما اهل غضب نیست
ای کاش همیشه درِ این خانه بمانیم
روزی خور اغیار شدن شرط ادب نیست
وقتی نمک سفرهی ما تربت اعلیست
بیمار نداریم نیازی به مطب نیست
جوری عطش افتاد به جان شه بیسر
دریا به خدا مرهم این خشکی لب نیست
مسجد ارک - 1395/7/16 - شب ششم محرم ـ حاج منصور ارضی
با خدا هستیم یعنی با حسین
میکُشد با عشق خود ما را حسین
در مقام خود خدایی میکند
مینشیند بر زمین هر جا حسین
آبروی نوکرش را میخرد
پیش چشمان همه تنها حسین
در غم واندوه آرامم نکرد
هیچ ذکری غیر ذکر یا حسین
میبرد بالا مرا در روضهاش
بیشتر از قوس او أدنی حسین
خلقت ما از دعای فاطمه است
لا موثر فی الوجود الّا حسین
کارها را با رقیه بسته اند
اهل بیت مصطفی حتی حسین
نامهی اعمالمان را تا کنید
راه میآید خودش با ما حسین
با لباس مشکیام دفنم کنید
رو سفیدم میکند فردا حسین
کربلای من گره خورده به هم
میزند تا اربعین امضا حسین
از مدینه آمدم تا کربلا
چون حسن آورده من را تا حسین
سفرهدار سفرهی زهرا حسن
روضهخوان روضهی زهرا حسین
صنف لباس فروش ها -1395/7/16- زیارت عاشورا - روز پنجم محرم - حاج منصور ارضی
هر دم از کوی تو آمد خبر سوختگان
خرجی بی کسیات شد جگر سوختگان
شب اینها سحر گریه هجران شده است
رنگی از خواب ندارد سحر سوختگان
درد اگر از تو بیاید همهاش خیر و خوشیست
مزد عشق است بلا، در نظر سوختگان
سوختند و همه را سوختهی خود کردی
میرسد تا همه عالم اثر سوختگان
مثل پرچم همه جا از تو حکایت دارند
سینهزن جمع شد دور و بر سوختگان
مسجد ارک، منا، فکه چه فرقی دارد
به کف پای تو افتاده، سر سوختگان
همهی عمر نشستند، ببینند تو را
گذری رد شو تو هم از گذر سوختگان
روز و شب از تو فقط کرب و بلا میخواهم
عتبات است تمام سفر سوختگان
جدت افتاد ز مرکب همگی افتادند
سپرش رفت به غارت، سپر سوختگان
مسجد ارک - 1395/7/15 - شب پنجم محرم ـ حاج منصور ارضی
گفتیم یا حسین و خدا هم خریدمان
امسال هم نکرده خدا ناامیدمان
با پای خویش مجلس روضه نیامدیم
زهرا خودش به ماه محرم کشیدمان
یاد تمام گریهکنان محرم به خیر
پیرغلامهای محاسن سپیدمان
آرام تا نوای «حسین جان» بلند شد
آمد صدای چند رفیق شهیدمان
اجداد ما برای حسین تکیه میزدند
پرچم به دوش روضه، خدا آفریدمان
خاصیت حسین جدایی ز غیر اوست
یک جلوه کرد و از همه عالم بریدمان
با این همه گناه چه تحویلمان گرفت
گویا به وقت معصیت اصلا ندیدمان
جا ماندهایم از سفر کربلا چه قدر
آمد شمیم سیب و به اینجا کشیدمان
هر کس که خوب گریه کند یار فاطمه است
زهرا برای یاری خود برگزیدمان
مادر «بنیّ» گفت و همه عالم ریخت به هم
آن آتش جگر چه به آتش کشیدمان