مسجد ارک - 1400/1/30 - شب ششم ماه مبارک رمضان
تو در جود و بخشش نهایت نداری
تو بخلی زمان عطایت نداری
منم یاغی اما تو زندان برای
فراری بی دست و پایت نداری
تو را بندههایت فراموش کردند
ولی کینه از بندههایت نداری
تو گفتی جهنم برای تو دارم
نه عشقم، عزیزم، فدایت نداری!
اگر که بدم خب خدایم تو هستی
نیازی به من در دعایت نداری
خدا من که گفتم گنهکار و زشتم
چرا پس به حرفم عنایت نداری؟
به زهرا قسم میخورم آشنایم
غریبه به مهمانسرایت نداری
اگر من به جز تو کسی را ندارم
تو هم مثل این بینوایت نداری
قسم بر رضا که سریع الرضایی
اگر چه ز دستم رضایت نداری
نشستی کنارم در این شب نشینی
شبیه علی با گدایت، نداری
نجف را که بستند یا ربّ دوایی
به دردی که دارد سرایت نداری
حسین جان خرابم چه هجران سختی
از آن تربت کربلایت نداری؟
صدا زد رقیه، پدر، جای سالم
در این صورت جابه جایت نداری
کجا رفته بودی که دیگر سراغی
از آن دختر دلربایت نداری
درست است سنگین شده هر دو گوشم
تو هم جوهری در صدایت نداری
نپرس از چه گیسو و معجر ندارم
تو هم شانه بهر عبایت نداری
مسجد ارک - 1400/1/29 - شب پنجم ماه مبارک رمضان
الهی و ربی ببین بی نوایم
ثوابی ندارم سراپا خطایم
من آنقدر توبه شکستم که دیگر
به پیش تو رنگی ندارد حنایم
به اخم و سکوتت ز من رو مگردان
مرانم از این در، بده ناسزایم
به پشت در خانه ات مینشینم
بگو تا که داخل بیایم، نیایم؟
وفایت همیشه به دادم رسیده
ببخشم که عمری فقط بی وفایم
بدم من ولی صاحبانم کریمند
گدای «بتولم» سگ «مرتضایم»
نبین روسیاهم نبین پر گناهم
محبّ قدیمی اهل کسایم
چنان چاه کوفه دلم مرتضاییست
ولای علی داده قدر و بهایم
چه هجران سختی تمامی ندارد
شب و روز دلتنگ کرب و بلایم
قسم بر سحرهای ماه مبارک
گرفتم من از خاک تربت شفایم
حسین است گرمای اشک روانم
به داغ غمش سالها مبتلایم
لبم خشک شد غروبی برایش
ز بس گریه کردم گرفته صدایم
چه داغ بزرگی چه تصویر سختی
به فکر تن مانده بر بوریایم
چه آه حزینی بُنیَّ بُنیَّ
پریشان این آه خیرالنسایم
زیارت عاشورا - 1398/6/18- روز نهم محرم (تاسوعا) - حاج منصور ارضی
چرا ز یار در این قلبها نشانی نیست
برای گفتن ناگفته ها زبانی نیست
همیشه صاحب خانه نظر به در دارد
فدای بی کسی اش هیچ مهمانی نیست
دگر به خانه ی ما سر نمیزند آقا
فضای خانه ی ما حیف آسمانی نیست
برای هر کس و ناکس نفس زدیم اما
نفس کشیدن ما صاحب الزمانی نیست
امان ز فقر معارف چرا نمی فهمیم
که در شراکت با دست او زیانی نیست
بیا زمان جوانی به درد او بخوریم
زمان پیری ما که دگر توانی نیست
به یار ما برسانید کربلا بدهد
خدا نکرده نگوید که کاروانی نیست
به کربلا نرسم شرمسار زهرایم
به کربلا نرسم برگه ی امانی نیست
زیارت عاشورا - 1398/5/29- عید غدیر - حاج منصور ارضی
ساکن میخانهام تا حلقه بر در میزنم
هوشم و مستانه دم از عشق حیدر میزنم
مست اگر هستم مرا جام ولایت دادهاند
بادهی حب علی از جام کوثر میزنم
روسیاه از جُرم اما روسفید از حبّ او
با علی صیقل بر این روح مکدر میزنم
دم ز مولایم نه تنها با زبان با فعل خیر
با همه ایمان از آن جان مطهر میزنم
از همان روزی که گشتم از اضافات گِلش
تا کنون دارم می الله اکبر میزنم
در دو عالم حیدر کرار مولای من است
دم ز اوصاف تولایش مکرر میزنم
دیدم از روز ازل، دل را به صحرای غدیر
دست بیعت اینچنین بر دست دلبر میزنم
با نگاه لطف مولا انتخابم کرد و گفت
من خودم نام تو را در متن دفتر میزنم
شاه دین پوشان چون رخت غلامی بر تنم
گفت بر پیشانی ات خود مهر نوکر میزنم
اختصاصم داد از نور تولایش علی
سجده از آن روز تا حالا بر این در میزنم
خم خم از خم غدیر خم مرا نوشاند و دید
سر به سودای علی بر کوی داور میزنم
وجه سبحان یک نظر فرمود و ما را جذب کرد
سر به خاک پای آن الله منظر میزنم
صبح تا شب پنج نوبت با سرود الاذان
بر مناره دم از آن یک دانه سرور میزنم
در شعاع آفتاب روی او چون ذرهای
بوسه بر پایش سر دست پیمبر میزنم
گفت پیغمبر جماعت را درآن صحرای عشق
دم ز مدح مرتضی بالای منبر میزنم
گفت از فضلش همین بس که منم مداح او
دم ز وصف آیه ی بلغ سراسر میزنم
بی تولای علی کامل نگردد دین حق
با تولای علی آن حرف آخر میزنم
هر که من مولای اویم این علی مولای اوست
مُهر بر اکمال دین با حُکم حیدر میزنم
از خدا دستور دارم بیعتش گیرم ز خلق
هر که سرپیچید بر آن کس مُهر کافر میزنم
خون او خون من است و جان او جان من است
این صلا را نیز با فرمان داور میزنم
از حسن تا مهدی او جانشینان مناند
یک به یک از بهرشان حکم برابر میزنم
تیغ حیدر پشتوان نصرت دین خداست
بوسه بر دستان این آزاده رهبر میزنم
دشمنان را سخت کشت و یلان را زد زمین
حرف دیگر را از آن دیوار و آن در میزنم
انتقام کشته های بدر و خیبر پشت در
ضجه بر یک غنچهی نشکفته پرپر میزنم
مادری از پشت در فریاد میزد «علی»
دم به دم فریاد از فریاد مادر میزنم
تا شهید انتقام سیلی زهرا شوم
بر سرم سربند یا زهرای اطهر میزنم
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات
مسجد ارک - 1398/3/14 - شب بیست و نهم ماه مبارک رمضان - حاج منصور ارضی
یا ربّ یا الهی یا ربّ یا الهی
من بندهی تو هستم عهد تو را شکستم
پروندهی سیاهم مانده به روی دستم
عبد فراریات را دلخون نمیکنی تو
از خانهات گدا را بیرون نمیکنی تو
یا ربّ یا الهی یا ربّ یا الهی
دل با صفا نکردم از تو حیا نکردم
بر توبهنامهی خود اصلا وفا نکردم
شرمندهام نبردی هرگز تو آبرویم
تازه اجازه دادی با تو سخن بگویم
یا ربّ یا الهی یا ربّ یا الهی
آنان که در بهشتند خاک مرا سرشتند
بر صورتم از اول نام علی نوشتند
من مست گریه هستم اشکم شده شرابم
زهرا گرفته دستم عبد ابوترابم
یا ربّ یا الهی یا ربّ یا الهی
دل شد حریم جانان هر دم شدم پریشان
عقده ز دل گشودم، ناله زدم حسین جان
کلب حریم عشقم شیدای عالمینم
عالم همه بداند دیوانهی حسینم
آب روان بنوشم گویم به آه سوزان
دوست دارم حسین جان، دوست دارم حسین جان
آهستهتر برادر شانه زنم به مویت
این لحظههای آخر بوسه زنم گلویت
من پای گیسوانت گیسو سپید کردم
اذنم دهی به میدان دور سرت بگردم
گویم به چشم خونبار دیدی شدم گرفتار
حسین خدانگهدار …
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات
مسجد ارک - 1398/3/13 - شب بیست و هشتم ماه مبارک رمضان - حاج منصور ارضی
دو سه شب مانده فقط فرصتمان محدود است
رحم کن گرچه گدای تو گنهآلود است
وای بر من اگر امشب نخری بارم را
آه پس من چه کنم نفس خطا کارم را
هیچکس مثل منِ خسته پریشان نشده
روزههایم سپر آتش سوزان نشده
دانه دانه گنه من شده صدها خروار
ماندم از فیض نمازی که قضا شد هر بار
در سرم جز هوس و خواهش نفسانی نیست
خبری دیگر از آن سجدهی طولانی نیست
جای مظلوم، ستم پیشه هم آغوشم شد
از علی گفتم و ایتام فراموشم شد
معصیت کمکم از این خانه مرا دورم کرد
خوی دنیاطلبی بود که مغلوبم کرد
سیدی صید شدم در شهواتم الغوث
سخت دلواپس میزان و صراطم الغوث
بینوایم، به گدا نان و نوایی برسان
درد دارم چه کنم زود دوایی برسان
نسخهای نیست به جز گریهی بر ثارالله
هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله
سر مولا به روی نیزه اعدا میرفت
نالهی خواهر او بود که بالا میرفت
به لب تشنهی ارباب الهی العفو
به همان گریهی بیتاب الهی العفو
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات
مسجد ارک - 1398/3/12 - شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان - حاج منصور ارضی
ماندم میان خوف و رجا دست من بگیر
وقتم کم است، آه خدا دست من بگیر
چیزی نمانده جمع شود خوان رحمتت
حالا که هست سفره به پا دست من بگیر
در هم بخر سوا بکنی گریه میکنم
امشب کنار این رفقا دست من بگیر
من صاحب مصائب سنگین و بی حدم
با این همه گناه و خطا دست من بگیر
ای دستگیر باخبری من چه کردهام (کردهاند خلق)
دست مرا دوباره رها دست من بگیر
باد صبا هوای نجف را میآورد
مستم به بوی باد صبا دست من بگیر
باشد دخیل پنجره فولاد میشوم
در روضهی امام رضا دست من بگیر
بر رشتهی محبت او چنگ میزنم
چنگی که «لا انفصام لها» دست من بگیر
بر خاک کوچه رو به اباصلت ناله زد
در زیر پام مانده عبا دست من بگیر
پنجاه بار بین گذر خوردهام زمین
یاد غریب کرب و بلا دست من بگیر
عباس نیست زینب و یک محمل بلند
گوید سکینه عمه بیا دست من بگیر
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات