مسجد ارک - 1396/3/19 - ماه مبارک رمضان (شب چهاردهم) - حاج منصور ارضی
میرود این نفس اما خبرم میماند
میشوم خاک ولی چشم تَرم میماند
میرود عمر من و خنده و شادیهایش
شدت گریه و سوز سحرم میماند
سفرهی سی شبهاش را جلوی من انداخت
طعم بخشایش او در نظرم میماند
دست خالی مرا پس نزنی یا اللّه
که ز ارباب کرم، جود و کرم میبارد
کم و کسری مرا دید ولی پیشم ماند
او رفیقیست که پای ضررم میماند
یخ خود را نفروشم به کسی میسوزد
کولهی جرم خودم را نبرم میماند
همه رفتند ولی دور و برم خالی نیست
ناز آقای خودم را بخرم میماند
میکشم راه کجم را به حوالی نجف
سگ اولاد علی دور حرم میماند
دم افطار عطش دارم و هر شب با آه
حسرت کرب و بلا بر جگرم میماند
کاش خاک کف پای علی اکبر باشم
تا ابد زیر قدومش اثرم میماند
خادم روضهی زینب پدر پیرم ماند
خادم روضهی زینب پسرم میماند
ناله زد گفت اگر چادر من رفت حسین
سایهی نیزهی تو روی سرم میماند
مسجد ارک - 1396/3/18 - ماه مبارک رمضان (شب سیزدهم) - حاج منصور ارضی
آمده مهمان تو، دست به دامان تو
عبد پشیمان تو، خسته دل و سر به زیر
سیدنا یا مجیر، الهنا یا مجیر
من به زبان بندهام، پیش تو شرمندهام
دل ز همه کَندهام، خدای توبهپذیر
سیدنا یا مجیر، الهنا یا مجیر
سائل پشت دَرم، رهم بده در حرم
إعطنی یا ذالکرم، منم گدایی فقیر
سیدنا یا مجیر، الهنا یا مجیر
رمز شفاعت علیست، نور قیامت علیست
راه سعادت علیست، به حق شاه غدیر
سیدنا یا مجیر، الهنا یا مجیر
ریزهخور حیدرم، فاطمه شد مادرم
سوی نجف میپرم، علی ندارد نظیر
سیدنا یا مجیر، الهنا یا مجیر
آبروی عالمین، کیست به غیر از حسین
مرا ببر زیر دِین، دست مرا هم بگیر
سیدنا یا مجیر، الهنا یا مجیر
خاک من از کربلاست، صاحب من باوفاست
نوکر او در نواست، حسین نعم الامیر
سیدنا یا مجیر، الهنا یا مجیر
یوسف بیپیرهن، شهید و عریان بدن
تشنه لب بیکفن، کفن شده با حصیر
غریب مادر حسین
مسجد ارک - 1396/3/17 - ماه مبارک رمضان (شب دوازدهم) - حاج منصور ارضی
شرم دارم که بگویم سخن از تشنه لبی
تشنه آن بود که میگفت به لشگر، جگرم
پسر بزرگ نکردم که دست و پا بزند
پیش دشمن مپسند این همه من گریه کنم
____________________________________
توبه کردم از خطا توهین به استغفار شد
بارها گفتم غلط کردم ولی تکرار شد
بار اول میزدی شاید به خود میآمدم
چشمپوشی کردی و وضعم خجالتبار شد
هر بلایی میکشم از دست نفسم میکشم
این ذلیل نفس بودن باعث آزار شد
فکر دنیا بودم و از فکر تو غافل شدم
هر چه بی تو ساختم روی سرم آوار شد
بارها گفتم که آدم میشوم اما نشد
بارها گفتم نشد شاید که در این بار شد
من که روی آمدن اینجا ندارم هیچ وقت
واسطه بین من و تو نور هشت و چار شد
یا حسینی گفتم و زهرا شنید و گفت جان
خوش به حال هر که از این فیض برخوردار شد
در شفاعت هم به من پیوسته رحمت می کند
کار ما با مادر و فرزندها هموار شد
فاطمه بخشید از یک سو، لیلا از یک طرف
با حسین و با علی اکبر قسم پربار شد
مسجد ارک - 1396/3/16 - ماه مبارک رمضان (شب یازدهم) - حاج منصور ارضی
وای اگر در حرمش یار نمیخواست مرا
سر بازار خریدار نمیخواست مرا
با چه شوقی بغلم کرد همان اول ماه
اصلا انگار نه انگار نمیخواست مرا
من همانم که شدم خوار همه، اما او
پیش مخلوق خودش خوار نمیخواست مرا
به حسابم نرسید و به حسابم آورد
او کریم است بدهکار نمیخواست مرا
بودم آلوده ولیکن دم در پاکم کرد
لطف آقاست گنهکار نمیخواست مرا
آشنای علیام گرد و غبار نجفم
وای اگر حیدر کرار نمیخواست مرا
لَکَ صُمنای مرا بی برو برگرد خرید
سرشکسته دم افطار نمیخواست مرا
تشنهام کرد که یاد لب عطشان باشم
تا نگویم علمدار نمیخواست مرا
عاقبت کارگر روضه شدم شکر خدا
فاطمه نوکر سربار نمیخواست مرا
مسجد ارک - 1396/3/15 - ماه مبارک رمضان (شب دهم) - حاج منصور ارضی
یَا غَافِرَ الْخَطَایَا اغْفِرْلِی یا اِلهى
یَا کَاشِفَ الْبَلایَا اغْفِرْلِی یا اِلهى
از ماست عرض حاجت از توست استجابت
یَا مُنْتَهَى الرَّجَایَا اغْفِرْلِی یا اِلهى
من انتظار به ببخش از محضر تو دارم
یَا مُجْزِلَ الْعَطَایَا اغْفِرْلِی یا اِلهى
یَا غَافِرَ الْخَطَایَا اغْفِرْلِی یا اِلهى
یَا کَاشِفَ الْبَلایَا اغْفِرْلِی یا اِلهى
آزاد کن مرا از دست هوای نفسم
یَا مُطْلِقَ الْأُسَارَى اغْفِرْلِی یا اِلهى
بالله قسم که نیکوست هرچه تو خواهی ای دوست
یَا وَاهِبَ الْهَدَایَا اغْفِرْلِی یا اِلهى
تا سفرهی تو پهن است تا میهمانت هستم
یَا رَازِقَ الْبَرَایَا اغْفِرْلِی یا اِلهى
شاید حنای توبه رنگی بگیرد امشب
یَا سَامِعَ الشَّکَایَا اغْفِرْلِی یا اِلهى
تا روز حشر باشم محشور با حسینت
یَا بَاعِثَ الْبَرَایَا اغْفِرْلِی یا اِلهى
غیر از وصال مهدی دل حاجتی ندارد
یَا قَاضِیَ الْمَنَایَا اغْفِرْلِی یا اِلهى
مسجد ارک - 1396/3/14 - ماه مبارک رمضان (شب نهم) - حاج منصور ارضی
گر چه بین ما حجاب معصیت حائل شده
لطف عامت باز هم حال مرا شامل شده
لابه لای بندگان خوبت ای ربّ کریم
بندهای درمانده در مهمانیات داخل شده
من همان عبد پشیمانم که عمری میشود
در میان خواب جهل از محضرت غافل شده
شر من از این طرف هر چه به سویت شد بلند
خیر تو از آن طرف سویم فقط نازل شده
تو خودت من را به عفوت پر توقع کردهای
آنچنان که کار من در معصیت مشکل شده
گریهام، خون دل هجرانم از ذکر شماست
این دو قطره آبرو با خون دل حاصل شده
قطرهای ناچیزم و دریا حسابم میکنی
بازهم آقاییات خرج من سائل شده
عمر من در دوری از صاحب زمان طی گشت و رفت
سالها داغ فراقش عقدهای بر دل شده
آبروی روزه و حج و نماز من علیست
با ولای مرتضی هر طاعتم کامل شده
بر من هجرانزده ای مهربان خرده مگیر
قبلهام سوی نجف امشب اگر مایل شده
مطمئنم فاطمه آن را خریده از ازل
روضهای که نذر چشمان ابوفاضل شده
حرف از سقای عطشانیست که در علقمه
خاکها با قطره قطره شرم مَشکش گِل شده
وای از آن پیکر که قبل تیر با ضرب عمود
از فرس بیدست بر روی زمین نازل شده
مسجد ارک - 1396/3/13 - ماه مبارک رمضان (شب هشتم) - حاج منصور ارضی
ای ماه که در پردهای از نور نهانی
حیف است نیایی و بیاید رمضانی
حیف است که با چای غم و لقمهی هجرت
ما را به سر سفرهی افطار نشانی
تا چنگ فراقت شده زنجیر گلویم
پایین نبرد بغض مرا آبی و نانی
ای وارث فریاد علی ولی الله
تو حاجت اوقات غم انگیز اذانی
برگرد که با دست خود از بام محبت
این سفرهی آلودهی دل را بتکانی
من عبد خطاکار و تو مولای خطا پوش
من نیز همان هستم و تو نیز همانی
جانم به فدای رمضانی که در آن ماه
تو روضه بخوانی تو مناجات بخوانی
امسال سر سفرهی آقای رئوفیم
ای کاش تو ما را به خراسان برسانی