میرود این نفس اما خبرم میماند
میشوم خاک ولی چشم تَرم میماند
میرود عمر من و خنده و شادیهایش
شدت گریه و سوز سحرم میماند
سفرهی سی شبهاش را جلوی من انداخت
طعم بخشایش او در نظرم میماند
دست خالی مرا پس نزنی یا اللّه
که ز ارباب کرم، جود و کرم میبارد
کم و کسری مرا دید ولی پیشم ماند
او رفیقیست که پای ضررم میماند
یخ خود را نفروشم به کسی میسوزد
کولهی جرم خودم را نبرم میماند
همه رفتند ولی دور و برم خالی نیست
ناز آقای خودم را بخرم میماند
میکشم راه کجم را به حوالی نجف
سگ اولاد علی دور حرم میماند
دم افطار عطش دارم و هر شب با آه
حسرت کرب و بلا بر جگرم میماند
کاش خاک کف پای علی اکبر باشم
تا ابد زیر قدومش اثرم میماند
خادم روضهی زینب پدر پیرم ماند
خادم روضهی زینب پسرم میماند
ناله زد گفت اگر چادر من رفت حسین
سایهی نیزهی تو روی سرم میماند
[جمعه 1396-03-19] [ 01:07:00 ب.ظ ]