گر چه بین ما حجاب معصیت حائل شده
لطف عامت باز هم حال مرا شامل شده
لابه لای بندگان خوبت ای ربّ کریم
بندهای درمانده در مهمانیات داخل شده
من همان عبد پشیمانم که عمری میشود
در میان خواب جهل از محضرت غافل شده
شر من از این طرف هر چه به سویت شد بلند
خیر تو از آن طرف سویم فقط نازل شده
تو خودت من را به عفوت پر توقع کردهای
آنچنان که کار من در معصیت مشکل شده
گریهام، خون دل هجرانم از ذکر شماست
این دو قطره آبرو با خون دل حاصل شده
قطرهای ناچیزم و دریا حسابم میکنی
بازهم آقاییات خرج من سائل شده
عمر من در دوری از صاحب زمان طی گشت و رفت
سالها داغ فراقش عقدهای بر دل شده
آبروی روزه و حج و نماز من علیست
با ولای مرتضی هر طاعتم کامل شده
بر من هجرانزده ای مهربان خرده مگیر
قبلهام سوی نجف امشب اگر مایل شده
مطمئنم فاطمه آن را خریده از ازل
روضهای که نذر چشمان ابوفاضل شده
حرف از سقای عطشانیست که در علقمه
خاکها با قطره قطره شرم مَشکش گِل شده
وای از آن پیکر که قبل تیر با ضرب عمود
از فرس بیدست بر روی زمین نازل شده
ادامه مطلب :
پاره های پیکر خونی سقای حرم
قسمت سرنیزهی برندهی قاتل شده
[یکشنبه 1396-03-14] [ 04:08:00 ب.ظ ]