حسینیه صنف لباس فروش ها - 1397/6/23- زیارت عاشورا - روز چهارم محرم - حاج منصور ارضی
جان حیدر، جان زینب، جان زهرا العجل
نذر تو تنهای ما ای مرد تنها العجل
درد ما را نیست درمان نیست پایان، الغیاث
خستگان را نیست ملجأ نیست مأوا العجل
وعدهی روز مبادای خدا هستی ببین
آمده صدبار آن روز مبادا العجل
من همان ابن السّبیلم که به شوق دیدنت
هر سه شنبه میگذارم سر به صحرا العجل
معنی چشم انتظاری را نفهمیدم ولی
جان مادرهای مفقودالاثرها العجل
مادرت پشت در خانه صدا میزد بیا
عمه جانت در میان شعله گفتا العجل
از گلوی جدّت آقا خون کماکان جاری است
تا بگیری انتقام کربلا را العجل
زینب شده ام چون گوهری فاضله دارم
از سیرت زهرا و علی شاکله دارم
مسجد ارک - 1397/6/22- شب چهارم محرم ـ حاج منصور ارضی
دست بر دامان آن زن میشوم کز شوکتش
قرنها افتاده هر مردی به پای عزتش
قدر اگر زهراست قدر فاطمه این دختر است
با خبر هرگز نباشد هیچ کس از قیمتش
با همان دستی که آتش را گرفت از خیمهها
آبرو بخشیده ابراهیم را با ملتش
آستین پاره نه با خود ذوالفقار آورده است
کاخ استبداد را ویران کند با قدرتش
مینویسند عالمان از معجزات خطبهاش
مینشینند انبیا هر روز پای صحبتش
سوختن پای حسین از واجبات زینب است
او بلا را میخرد هر قدر باشد قیمتش
بین این بزم عزا هر کس حسینی میشود
مطمئنا بوده با امضای زینب دعوتش
چادرش را بر کمر میبندد و بالای تل
منتظر میایستد پس کی بیاید نوبتش
سهم آبش را میان بچهها تقسیم کرد
تشنهتر بود از همه حرفی نمیزد از عطش
بشنوید آیه های عظما را
از حرم نفحهٔ مسیحا را
قصهٔ عاشقیِ دلها را
شرحِ مجنون و شرحِ لیلا را
تا تماشا کنید غوغا را
صنف لباس فروش ها - 1397/6/22- زیارت عاشورا - روز سوم محرم - حاج منصور ارضی
بر درد تنهایی دچارم ای نگارم
پایان ندارد انتظارم ای نگارم
پائیزم و هجران امانم را بریده
برگرد ای باغ و بهارم ای نگارم
خواب مرا فکر وصال از من گرفته
هر شب به یادت بیقرارم ای نگارم
آوارهای بودم مرا نوکر نوشتی
نوکر شدن شد افتخارم ای نگارم
با تو که باشم قدر یک دنیا میارزم
منهای تو بی اعتبارم ای نگارم
این آبرو، این اشکها، این مهر زهرا
من هر چه دارم از تو دارم ای نگارم
میترسم از جان کندنم پیشم میآیی
در وقت سخت احتضارم ای نگارم؟
مثل همیشه آخر کارم خودم را
دست رقیه میسپارم ای نگارم
کنج خرابه ناله زد فخر دو عالم
بابا بیا امشب کنارم ای نگارم
دیگر نمیبینم سرت را روی نیزه
کم سو شده چشمان تارم ای نگارم
بر ما اسیران زمین خورده نظر کن
بالا نشین نی سوارم ای نگارم
در این خرابه حال دل من خراب شد
تو داغ دیدی و جگر من کباب شد
گفتم خدا مرا ببرد پیش تو پدر
گویا دعای خسته دلان مستجاب شد
دیدم که سنگها به سرت حملهور شدند
در بین راه صحبت کسب سراب شد
شبهای شهر شام بسی سرد بود و سخت
طوری که لرزش تن من بی حساب شد
با هر نسیم سوخت نوک پای کوچکم
این ناخن شکسته برایم عذاب شد
از بس که زجر بر تن من تازیانه زد
حتی برای درد من دل شلاقش آب شد
آنگونه مشت زد که عقیقش شکست و بعد
این استخوان گونه برایش رکاب شد
مسجد ارک - 1397/6/21- شب سوم محرم ـ حاج منصور ارضی
آن گونه که در عالم نام خدا بماند
نام حسین روی لبهای ما بماند
از ابتدای دنیا تا انتهای دنیا
عشق حسین تنها در قلب ما بماند
ما نذر گریه داریم در روضهی محرم
یا ربّ مباد حتی یک قطره جا بماند
دل کو به کو به هر دشت تا پا گذاشت برگشت
اما همیشه میخواست در کربلا بماند
این اربعین برات وصل است یا که هجران؟
سخت است دل میان خوف و رجا بماند
این عمر میشود طی آخر غروب تا کی؟
ما میرویم و تنها این روضهها بماند
نوکر به سر هوای سلطان شدن ندارد
اینجا گدا همیشه باید گدا بماند
هر سی شب محرم «نوحوا علی الرقیه»
باید برای داغش دل در عزا بماند
آخر چه گویم از او ناگاه در هیاهو
لکنت گرفت با تو، اینکه چرا؟ بماند
صنف لباس فروش ها - 1397/6/21- زیارت عاشورا - روز دوم محرم - حاج منصور ارضی
چرا ای یار وقتی دردمندم یاد تو هستم
کجا وقت خوشیها طالب دیدار تو هستم؟
شنیدهام در غم جدّ غریبت نوحه میخوانی
من آیا هیچ روزی شاهد فریاد تو هستم؟
میآیم بی خیال و میروم دنبال کار خود
غلامت نیستم من مستمع آزاد تو هستم
به وقت خندههایم غافل از اشک تو آقایم
محبّی سرخوشم کی نوکر دلشاد تو هستم؟
تمام زندگیام را تو تأمین میکنی اما
نمیفهمم تمام عمر من آباد تو هستم
عدالت را خودم در حق خود هم برنمیتابم
فقط در حرف من مشتاق عدل و داد تو هستم
ندارم اعتقاد کاملی مثل شما گرچه
خیال واهیام این است که از اوتاد تو هستم
به گرد راه سلمان هم چو من نتوان رسید آقا
اگر مقداد عبد است کی من از عُباد تو هستم؟
فقط یک جا به چنگ آید دلت از دست من
وقتی که با گریه به شاه کربلا صیاد تو هستم
زیارتنامه میخوانم که هم درد شما باشم
گهی که روضه میآید یقینا یاد تو هستم
برایم برائت جویم از اعدائتان هر روز و هر ساعت
که صبح و شب به لعن دشمن شیاد تو هستم
مسجد ارک - 1397/6/20- شب دوم محرم ـ حاج منصور ارضی
دوباره در حرم خود مرا کشید حسین
به احترام مُحرّم مرا خرید حسین
خبر دهید به عالم درِ کَرم وا شد
پناه هر چه گرفتار و ناامید حسین
زمان دست کشیدن بر این سیاهیها
شبیه «جون» مرا کرده دل سپید حسین
گناهکار رسیدم ولی به رویم نزد
گمان کنم که مرا در گنه ندید حسین
همین که خواست گناهم مرا زمین بزند
شبیه یک پدر مهربان دوید حسین
میان خلوت خود هرکه حرف زد با او
تمام درددلش را بدان شنید حسین
برای اینکه نسوزند گریه کنهایش
به پیش مادر خود بین خون تپید حسین
برای یاری دین هر که یک قدم برداشت
ز اوج عرش به چشمان خویش دید حسین
دوباره گریه کنم با کشیدن مظلوم
غریب و تشنه بدون کفن، شهید، حسین
تمام سوز دل ما ز نالهی زهراست
میان حنجر ما مادرش دمید، حسین
کنار زنگ شترها کنار آل حرم
صدای ناله ای از آسمان شنید حسین
به کودکی بغلش کرد و گفت پیغمبر
تو را چه کار به گودال با یزید، حسین
صنف لباس فروش ها - 1397/6/20- زیارت عاشورا - روز اول محرم - حاج منصور ارضی
ای آبروی عشق بگردان دو عین را
تغییر ده قضا و قدر عالمین را
دنیا پر است از غم و درد و بلا و رنج
بازآ و پر کن از کرمت زیب و زین را
ای آفتاب عالم و آدم طلوع کن
روشن کن از جمال خودت مشرقین را
با صوت دلنواز بخوان از کنار بیت
«صمصام منتقم» و «انابن الحسین» را
زهرا کشید با حسنین انتظار تو
خشنود کن به جان علی زینبین را
حالا کنار خیمه تو خیمه میزنیم
با تو به پا کنیم چنین نشأتین را
آنقدر با تو گریه کنیم از غم حسین
تا جان دهیم تا دم خون حسین را
بازآ که با تلاوت آیات ذوالفقار
از بیخ برکنی شجر نحستین را
هم انتقام کوچه و گودال را بگیر
هم زنده ساز خیبر و بدر و حنین را
ایران سوی حجاز چو لشگرکشی کند
با پرچم تو قتح کند مغربین را
با دولت کریمهی تو چون دهد وصال
آباد میکنیم همهی عالمین را
شکر خدا که باز عزادارتان شدیم
یعنی دوباره گرمی بازارتان شدیم
پرچم زدیم، تکیه زدیم، و علم زدیم
شکر خدا که کارگر کارتان شدیم
این ماه بار عام غذاهای حضرتیست
مثل همیشه نانخور دربارتان شدیم
از دولت حسین و ز الطاف روضهها
اینکه دوباره لایق دیدارتان شدیم
باید چگونه شکر کنیم این مقام را
با گریههای هر شبمان یارتان شدیم
«والشمر جالس» نفس مادرت گرفت
ما را ببخش باعث آزارتان شدیم