چرا ای یار وقتی دردمندم یاد تو هستم
کجا وقت خوشیها طالب دیدار تو هستم؟
شنیدهام در غم جدّ غریبت نوحه میخوانی
من آیا هیچ روزی شاهد فریاد تو هستم؟
میآیم بی خیال و میروم دنبال کار خود
غلامت نیستم من مستمع آزاد تو هستم
به وقت خندههایم غافل از اشک تو آقایم
محبّی سرخوشم کی نوکر دلشاد تو هستم؟
تمام زندگیام را تو تأمین میکنی اما
نمیفهمم تمام عمر من آباد تو هستم
عدالت را خودم در حق خود هم برنمیتابم
فقط در حرف من مشتاق عدل و داد تو هستم
ندارم اعتقاد کاملی مثل شما گرچه
خیال واهیام این است که از اوتاد تو هستم
به گرد راه سلمان هم چو من نتوان رسید آقا
اگر مقداد عبد است کی من از عُباد تو هستم؟
فقط یک جا به چنگ آید دلت از دست من
وقتی که با گریه به شاه کربلا صیاد تو هستم
زیارتنامه میخوانم که هم درد شما باشم
گهی که روضه میآید یقینا یاد تو هستم
برایم برائت جویم از اعدائتان هر روز و هر ساعت
که صبح و شب به لعن دشمن شیاد تو هستم
[چهارشنبه 1397-06-21] [ 07:56:00 ق.ظ ]