صنف لباس فروش ها -1396/3/2- زیارت عاشورا - حاج منصور ارضی
ما که برای وصل ریاضت نمیکشیم
بر شانه بار غصه هجرت نمیکشیم
او بیقرار ماست نه ما بیقرار او
او آشتی نکرده و منت نمیکشیم
خوبان نماز پشت سرش خواندهاند و ما
آنقدر بد شدیم که حسرت نمیکشیم
چشمش تر است باز چه کردیم با دلش؟
آقا دلش شکسته خجالت نمیکشیم
با اینکه از غریبی او حرف میزنیم
وقت عمل نشسته و زحمت نمیکشیم
وقتی گناه مانع امر ظهور اوست
دور گناه خویش چرا خط نمیکشیم؟
ماه خدا، حسین به ما راه میدهد
بی روضه خویش را به ضیافت نمیکشیم
افطار روی این لب خشک عطش زده
چیزی به غیر تربت حضرت نمیکشیم
صنف لباس فروش ها -1396/2/26- زیارت عاشورا - حاج منصور ارضی
از شب وصل خبر می رسد آخر روزی
شب هجران به سر میرسد آخر روزی
ظلمت ظلم سر آید، ز سراپرده نور
طاقت نور به سر میرسد آخر روزی
صبر مفتاح فرج هست و پس از هر غم و رنج
صبح زیبای ظفر میرسد آخر روزی
داغ طوفان حوادث همه جا را پر کرد
مرهم زخم جگر میرسد آخر روزی
یار نزدیکتر از ماست به ما، دور مرو
پاسخ دیدهی تر میرسد آخر روزی
شجر طیبهی عشق چنان بارور است
که از این باغ ثمر میرسد آخر روزی
اشک یک مادر مظلومه شنیدی اما
روز لبخند پسر میرسد آخر روزی
به خدا چارهی غمهاست فقط کرب و بلا
نالهی دل به اثر میرسد آخر روزی
سحری در حرم یار دعایی بکنیم
روز پایان سفر میرسد آخر روزی
به نواهای سه ساله قسمش باید داد
کار دختر به پدر میرسد آخر روزی
صنف لباس فروش ها -1396/2/19- زیارت عاشورا - حاج منصور ارضی
بر نفس خود دچارم یابن الحسن اغثنی
عبدی خرابکارم یابن الحسن اغثنی
در غفلت از قیامت، با شعله جهالت
آتش گرفته بارم، یابن الحسن اغثنی
تاریک و روسیاهم، افتاده قعر چاهم
ای شمس روزگارم، یابن الحسن اغثنی
از شرم ناگزیرم، از شرم سر به زیرم
از شرم بی قرارم، یابن الحسن اغثنی
جز رحمت نگاهت، جز گرمی پناهت
آرامشی ندارم، یابن الحسن اغثنی
ای ذوالکرم میآیی، بالا سرم میآیی
هنگام احتضارم، یابن الحسن اغثنی
اصلا فقیر خوانت، بر لطف بی کرانت
خیلی امیدوارم، یابن الحسن اغثنی
مانند والدینم، گریهکن حسینم
این است اعتبارم، یابن الحسن اغثنی
عقدهگشاییام کن، کرب و بلاییام کن
دلتنگ آن دیارم، یابن الحسن اغثنی
صنف لباس فروش ها -1396/1/29- زیارت عاشورا - حاج منصور ارضی
بار دیگر ناز کن جبران مافاتی کنیم
شاید ای آقای من با تو ملاقاتی کنیم
در کنار سفره ی شب زنده دارانم بخوان
تا که چون تو با خدای خود مناجاتی کنیم
کاش می شد آنقدر از ما تو راضی می شدی
تو به ما، ما هم به تو با هم مباهاتی کنیم
عاشقانه نیست فعل ما ز ما این عاشقی
بر نمی آید مگر ترس مکافاتی کنیم
اهل طاعت نیستیم اما به خاطر خواهی ات
دوست داریم ای عزیزم درک طاعاتی کنیم
تو مراعات دل ما می کنی ما بی خیال
کاش امر و نهی مولا را مراعاتی کنیم
گفتی ای دلدار در عشق زمینی سود نیست
وقت آن آمد که دل ها را سماواتی کنیم
از تو می خواهیم با لطف تو در هر روز و شب
فکر یاری تو در هر جمعه ی آتی کنیم
ای خوش آن نعمت که چون از تو رسد بر دست ما
با فقیران سر کویت مساواتی کنیم
چون شهیدی که ز فعل خود حسابی می کشد
باید اصلا خویش را گاهی مجازاتی کنیم
ای به قربان عمو عباس تو آقای من
کی شود در راه تو ما هم مواساتی کنیم
صنف لباس فروش ها -1396/1/22- زیارت عاشورا - حاج منصور ارضی
از دلم زنجیر عشق این و آن را باز کن
من به پایان آمده کارم خودت آغاز کن
شوق وصل تو مرا کشته است، بس کن ای حبیب
با دلم بازی نکن اینقدر، در را باز کن
بی نیاز مطلقی اما ز باب عاشقی
گفتهای من میخرم، بنده برایم ناز کن
من صدایم در نمیآید خجالت میکشم
در مناجاتت مرا داوود خوش آواز کن
هر شبم بی ذکر و یادت طی شد و عمرم گذشت
پس بیا و امشبم را یک شب ممتاز کن
من جوانی کردهام آخر سرم خورده به سنگ
با دو دست همتت قدری سرم را ناز کن
معجزه میخواهد آخر این دل آلودهام
با ولای مرتضی در سینهام اعجاز کن
«یا قدیم المنّ و الرّحمة» به مولانا حسین
جلوهی رحمانیت را باز هم ابراز کن
سینهزن، گیرم که بالت را شکسته معصیت
یک «حسین» از دل بگو تا کربلا پرواز کن
صنف لباس فروش ها -1396/1/15- زیارت عاشورا - حاج منصور ارضی
دلا بکوش مطهر بمان و مَحرم باش
به وقت تابش خورشید مثل شبنم باش
به تزکیه سپری کن دو روز دنیا را
بدین طریق به چشم خدا مکرم باش
عبودیت به صفات ربوبیت برسد
بیا و عبد خدا باش، رَب هم باش
تو جمع عالم دنیا و آخرت هستی
مباش فکر دو عالم خودت دو عالم باش
مباش چاه سر راه یوسفان خدا
به فکر تشنه لبان باش و چاه زمزم باش
مسافریم و از این جا خلاصه باید رفت
به فکر رفتن از این نشئه نیز کم کم باش
ز راه می رسد آن دم که صور را بدمند
از این به بعد دمادم به یاد آن دم باش
به سفره خانه ی حاتم مبر نیاز اما
اگر به خانه ی تو آمدند حاتم باش
اگر درست نکردی، خودت درست بمان
کسی به دست تو آدم نشد، تو آدم باش
غمی به غصه ی همسایه هات اضافه مکن
ولی به غصه ی همسایه هات مرهم باش
شب زفاف دو رکعت نماز قبر بخوان
شب زفاف که شد فکر قبر خود هم باش
بیا و غم ببر از سینه ی امام زمان
بیا و پای حلال و حرام محکم باش
کلید قفل شهادت به دست این اشک است
امیدوار به این اشک های نم نم باش
رجب رسید ولی از حسین باید گفت
رجب رسید ولی روضه ی محرم باش
صنف لباس فروش ها -1395/12/24- زیارت عاشورا - حاج منصور ارضی
چه گریه دار گذر کرد از خیابان ها
کسی که بود حواسش به ما پریشان ها
چه کرده دیدن این شهرها به قلبش که
بریده از همه و رفته در بیابان ها
اگر چه نیست به فکرش کسی، به فکر همه است
همیشه بوده دعایش نجات انسان ها
هزار سال گذشت از حکایت غیبت
ز هجر یکسره ویران شدند کنعان ها
سوار کشتی امنش شو سلامت باش
به فکر باش می آید زمان طوفان ها
به هجر انس گرفته ام به وصل محتاجم
دلم شکسته ی وصل است و بند هجران ها
بهار زندگی ما، بهار نزدیک است
خوش است سر بشود با تو این زمستان ها
یکی یکی همه ی نوکران سفر کردند
به پیش مادر سادات با حسین جان ها