مسجد ارک - 1398/3/11 - شب بیست و ششم ماه مبارک رمضان - حاج منصور ارضی
اشک عشاق تو از دیده روان است بیا
آخرین جمعهی ماه رمضان است بیا
العجل تا که برای تو به دردی بخوریم
نوکر تو تا که جوان است بیا
صاحب العصری و هر عصر نبودم یادت
سر ما گرم به بازی زمان است بیا
ثمن عمر منِ زار، ضرر بود و ضرر
عمر این شاخه دگر رو به خزان است بیا
کوهی از معصیت است اینکه روی شانهام است
قامتم زیر گنه مثل کمان است بیا
گرد و خاکی که گرفته دل ما را بتکان
نظر لطف شما خانه تکان است بیا
کو عبایت که بیایی به سر ما بکشانی
شیعه عمریست به دنبال امان است بیا
من دعا بهر فرج میکنم و میدانم
که یقینا فرج شیعه در آن است بیا
انتقام در و دیوار به دستان شماست
مادرت فاطمه قلبش نگران است بیا
کربلا با تو چه کیفی چه صفایی دارد
پشت تو قافلهی سینهزنان است بیا
از تن جدّ شما پیرهنش را بردند
سینه زن هم ز غمش جامهدران است بیا
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات
مسجد ارک - 1398/3/10 - شب بیست و پنجم ماه مبارک رمضان - حاج منصور ارضی
خسته و سرگشته، ای غفّار من برگشتهام
سر به زیر و بیکس و بییار من برگشتهام
دل به هر کس غیر تو دادم غرورم را شکست
زخمی از بی مهری و آزار من برگشتهام
ای رفیق روزهای سخت، دستم را بگیر
کن نظر خورده گره در کار من برگشتهام
پیش این و آن بیا و دست من را رو مکن
آبرو داری کن ای ستّار من برگشتهام
یا درستم کن همین امشب یا مرگم رسان
خستهام از این همه تکرار من برگشتهام
بارها و بارها شرمندهی آقا شدم
باز هم با لطف او من اینبار من برگشتهام
تا زمین خوردم بلندم کرد آقای نجف
در پناه حیدر کرار من برگشته ام
مادر آئینهها قلب مرا تطهیر کرد
با دعای مادری غمخوار من برگشتهام
با لبان تشنه هر لحظه برم کرب و بلا
با سلامی لحظهی افطار برگشتهام
بارها زینب صدا زد کو علمدار حرم
از میان کوچه و بازار من برگشتهام
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات
مسجد ارک - 1397/3/9 - شب بیست و چهارم ماه مبارک رمضان - حاج منصور ارضی
وقت توبیخ نبین زشتی اعمالم را
وقت بخشش بنگر کثرت آمالم را
با تعمد دم در ماندم و داخل نشدم
تا که جویا بشوی لحظهای احوالم را
با نظر سوی گناهان خودم داد زدم
عفو کن این همه گستاخی و جنجالم را
کرمت زود رسید و به طمع افتادم
چشمپوشی بنما دوزخ افعالم را
زیر و رو کن دل من را خبری در پیش است
خواندهام قبل نبا سورهی زلزالم را
من زمینگیر گناهم نجفم را بده زود
تا بمالم به حرم گوشهای از بالم را
پیشکش کردم از روز ازل بهر حسین
پدر و مادر و جان و تن و اموالم را
باز هم لطف کریمانهی موسی الکاظم
میدهد روزی پر برکت یکسالم را
جان فدایش که غریبانه میان زنجیر
گفت باید چه کنم درد سیه چالم را؟
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات
مسجد ارک - 1398/3/8 - شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان - حاج منصور ارضی
اگر وا می کنی امشب پَرم را
اگر پُر می کنی این ساغرم را
اگر دیدی تو چشمان ترم را
اگر داری نشان دلبرم را
بگو امشب بیاید بیقرارم
شب قدر است خیلی حرف دارم
گدا گرچه گدای بی سر و پاست
خودت گفتی بیا عفو تو با ماست
مگر که تو دلت عاصی نمیخواست
مگر آلوده تر از من هم اینجاست؟
تو هم خوبست قدرم را بدانی
من آلوده را از خود نرانی
شده از دامنت کوتاه دستم
کنار هر کس و ناکس نشستم
نگاهم را به چشم خلق بستم
دلت را هی شکستم هی شکستم
نگو که از منِ عاصی بریدی
ز من بگذر شتر دیدی ندیدی
مدارا کن دل یک دندهام را
بده بالا سر شرمنده ام را
نده دست چپم پروندهام را
بنازم دلبر بخشنده ام را
بنازم رافتی که داشتی را
خودت وا کن مسیر آشتی را
توانمندی تو و من ناتوانم
درآمد گریهی صاحب زمانم
گنه چاقو زده بر استخوانم
مرا بیچاره کرده این زبانم
درونم دشمنی خناس دارم
به گردن کوه حق الناس دارم
بدم، باشم! ولی صاحب که دارم!
ثوابی بر گنه، غالب که دارم
دلی بر دلبر راغب که دارم
علی بن ابیطالب که دارم
کسی که در دل من منجلی بود
علی بود و علی بود و علی بود
علی شد باده، پیمانه نجف شد
کرم کرد و کرمخانه نجف شد
دلم هر بار مهمان نجف شد
خراب و مست ایوان نجف شد
علی گفتم شراب طور خوردم
نشستم از ضریح انگور خوردم
علی گفتم نگاهم کرد زهرا
گدای دلبخواهم کرد زهرا
نظر بر سوز و آهم کرد زهرا
دوباره سر به راهم کرد زهرا
و ماندم تا ابد در زیر دِینش
گرفتارم گرفتار حسینش
به شام تار من مهتاب ارباب
شب قدری مرا دریاب ارباب
دلیل عفو من ارباب ارباب
شدم از داغ تو بیتاب ارباب
سرت را پیش زینب میبریدند
بمیرم نامرتب می بریدند
مسجد ارک - 1398/3/7 - شب بیست و دوم ماه مبارک رمضان - حاج منصور ارضی
نفس سرکش گاهگاهی در دلم آشوب کرد
شکر، تنبیه تو بود و فتنه را سرکوب کرد
قلب من با یاد عشقت میزد و عیبی نداشت
غفلت از ذکر تو، قلب مرا معیوب کرد
تا ابد شرمنده هستم از کرام الکاتبین
چون گناهان مرا هم دید و هم مکتوب کرد
چشمپوشی کردی و در چشم مردم آمدم
پردهپوشیهای تو خیلی مرا محبوب کرد
از شهیدان راهکار فهم را آموختیم
لشکر ابلیس را شب میشود مغلوب کرد
هر زمان وضع معاشم سخت و نامطلوب شد
ذکر یا حیدر مدد اوضاع را مطلوب کرد
در پی جاه و مقامی نیستم زیرا حسین
در مقام نوکری خود مرا منصوب کرد
اربعین هر سال ثابت کرد با عشق حسین
میشود قلب تمام خلق را مجذوب کرد
بی جهت گفتند روضه عامل افسردگی
بلکه روضه خیلی از افسردهها را …
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات
مسجد ارک - 1398/3/6 - شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان - حاج منصور ارضی
عین گل بین کویر و خاکها و خارها
مینشینی پیش سائلها، دم افطارها
بیشتر از والدینم دوستم داری ولی
بیشتر دارم برایت با گناه آزارها
درد دارم میکشم که نیمهی شب آمدم
از سر خود وا مکن من را چنان سربارها
رد شو از پروندهام دارم خجالت میکشم
چون شکستم عهد خود را بارها و بارها
آبروی رفتهی ریش سفیدم را بخر
نور رویم را نسوزان در میان نارها
خوف دارم از رجائی که مرا دورم کند
از تهجدها، ریاضتها و استغفارها
ما بنای آشتی داریم دست رد نزن
برنمیداریم دست از توبه با این کارها
سفرهی رحمانیت پهن است پس امشب بگیر
دست روزهخوارها را مثل روزهدارها
قدر من یعنی علی، یعنی حسن، یعنی حسین
بندگی خوب است زیر سایهی دلدارها
سر به ایوان نجف خم میکنم تا ابد
عاجزند از خلق این ایوان همه معمارها
بالحسین بالحسین بالحسین بالحسین
باز هم حرف حسین آمد، پناه زارها
از شب قدرم دگر بوی محرم میرسد
زندهایم اصلا به امید همین دیدارها
عیبهایم را همیشه مادرم پوشانده است
پس میارزد ذکر یا زهرا به یا ستّارها
امشب از حال علی پیداست دارد میرود
پیش زهرا پیش پیغمبر کنار یارها
میرود اما همه غمها به دوش زینب است
باز هم خونیست بستر، وای از تکرارها
زخم شمشیر عاجز است از قتل مولایم علی
پیشتر کشته علی را ضربهی مسمارها
بعد حیدر کاش این روضه به پایان میرسید
زینب است و کوفه و با آن کوچهها، بازارها
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات
مسجد ارک - 1398/3/5 - شب بیستم ماه مبارک رمضان - حاج منصور ارضی
همینکه گفتم الهی اجابتم کردی
سریع آمدی و غرق رحمتم کردی
کسی که دست منِ پر گناه را نگرفت
خودت همیشه رسیدی حمایتم کردی
بزرگواری و اصلا ندیدهای انگار
زمان معصیتم گرچه رؤیتم کردی
به پشتوانهی فضلت گناه کردم
به پشتوانهی حِلمت رعایتم کردی
حیا نکردم و مهلت به بندهات دادی
حیا به جای من و این وقاحتم کردی
به برکت نفس و رحمت امام زمان
محبّ فاطمه و اهل هیئتم کردی
همین که ناله زدم «عائذ بأسمائک»
گدای دائمی آل عصمتم کردی
صدا زدم مددی زود آمدی حیدر
به لطف بادهی کوثر طهارتم کردی
پناه میبرم امشب به زیر ایوانت
که زیر سایهی ایوان شفاعتم کردی
اگر چه بدم باز منتسب به توام
تویی همان که همیشه ضمانتم کردی
تو قدر بودی و قدر تو را ندانستم
خودت برای شب قدر دعوتم کردی
چه قدر ناله زدی بین چاه مظلومم
چقدر گریهکن این مصیبتم کردی
فدای زخم عمیق سرت شوم آقا
تنت به خاک مکش غرق غربتم کردی
صدا زدی به سوی قاتلت ز دنیایی
که فاطمه به برم نیست راحتم کردی