عین گل بین کویر و خاکها و خارها
مینشینی پیش سائلها، دم افطارها
بیشتر از والدینم دوستم داری ولی
بیشتر دارم برایت با گناه آزارها
درد دارم میکشم که نیمهی شب آمدم
از سر خود وا مکن من را چنان سربارها
رد شو از پروندهام دارم خجالت میکشم
چون شکستم عهد خود را بارها و بارها
آبروی رفتهی ریش سفیدم را بخر
نور رویم را نسوزان در میان نارها
خوف دارم از رجائی که مرا دورم کند
از تهجدها، ریاضتها و استغفارها
ما بنای آشتی داریم دست رد نزن
برنمیداریم دست از توبه با این کارها
سفرهی رحمانیت پهن است پس امشب بگیر
دست روزهخوارها را مثل روزهدارها
قدر من یعنی علی، یعنی حسن، یعنی حسین
بندگی خوب است زیر سایهی دلدارها
سر به ایوان نجف خم میکنم تا ابد
عاجزند از خلق این ایوان همه معمارها
بالحسین بالحسین بالحسین بالحسین
باز هم حرف حسین آمد، پناه زارها
از شب قدرم دگر بوی محرم میرسد
زندهایم اصلا به امید همین دیدارها
عیبهایم را همیشه مادرم پوشانده است
پس میارزد ذکر یا زهرا به یا ستّارها
امشب از حال علی پیداست دارد میرود
پیش زهرا پیش پیغمبر کنار یارها
میرود اما همه غمها به دوش زینب است
باز هم خونیست بستر، وای از تکرارها
زخم شمشیر عاجز است از قتل مولایم علی
پیشتر کشته علی را ضربهی مسمارها
بعد حیدر کاش این روضه به پایان میرسید
زینب است و کوفه و با آن کوچهها، بازارها
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات
[دوشنبه 1398-03-06] [ 04:27:00 ب.ظ ]