آن کسانی که کمی هم خرج هیأت میکنند
در حقیقت با ابوفاضل شراکت میکنند
یک غذای نذری از هیأت به خانه میبرند
سفرهی خالی خود را غرق برکت میکنند
باز قلکها شکست و طبل و سنج آماده شد
بچهها در بین هر کوچه قیامت میکنند
یادشان رفته که ده ماه است بین بسترند
پیرزنها با عصا در روضه خدمت میکنند
خستگی روضه در میآید از تنهای ما
وقتی آل الله احساس رضایت میکنند
میشود دفع بلا از مردم و از شهر ما
روضه خوانها تا دو خط ذکر مصیبت میکنند
عدهای گمنام میآیند در زیر خیمه و
در میان گریهها نذر شهادت میکنند
وقت گریه زیر پرچم مستجاب الدعوهای
هر چه میخواهی بگو فورا اجابت میکنند
پس چه شد ویزای من آقا خودت کاری بکن
باز هم از اربعین دارند صحبت میکنند
تو مگر قرآن نخواندی پیش اینها پس چرا
با وضو دارند در گودال ذبحت میکنند
ادامه مطلب :
صدایت را شنیدم گریه کردم
به سوی تو دویدم گریه کردم
تمام پیکرت تیر سه پر بود
تنت را تا که دیدم گریه کردم
رکاب انگار بر پای تو پیچید
میان خیمه آوای تو پیچید
رباب و خواهرت را هم زمین زد
عمودی که به موهای تو پیچید
به پای نالهی أدرک أخایت
دلم لرزید از سوز صدایت
نبوس این دستهایم را عزیزم
خجالت میکشم از دستهایم
ببین پایم دگر قوت ندارد
برادر مرده جز غربت ندارد
به تو سربسته میگویم اباالفضل
حرم بعد از تو امنیت ندارد
[شنبه 1396-07-08] [ 02:03:00 ب.ظ ]