برکه ای بودم دلم را جلوه ی مهتاب برد
سجده ام را فکر ابروی تو در محراب برد
بگذر از من، بی وضو گاهی صدایت کرده ام
مستی نامت چنین از خاطرم آداب برد
رحمت بی انتها هستی و کشتی نجات
دلبرا، دل از گنه کاران همین ارباب برد
خواب دیدم بوسه ای می گیرم از شش گوشه ات
ای ضریح عشق رویایت ز چشمم خواب برد
گریه کردم تا که نامت را شنیدم یا حسین
آنقدر که نامه ی اعمال من را آب برد
در صف دوزخ به هم مردم نشانم می دهند
دیدی آخر دست نوکر را گرفت ارباب برد
تو حسینی تو به قدر عالمی پیمانه داری یا حسین
تو چه کردی؟ این همه دیوانه داری یا حسین
[جمعه 1396-06-31] [ 10:38:00 ب.ظ ]