مسجد ارک - 1398/2/28 - شب دوازدهم ماه مبارک رمضان - حاج منصور ارضی
ابرم و شب به شب از هجر رُخت میبارم
من به امید نگاهیست اگر بیدارم
بپذیری، نپذیری کرمت را عشق است
نه پی حاجتم آقا نه پی دینارم
دیده گر یار نبیند به چه دردی بخورد
کور ماندم به امید سحرِ دیدارم
بدی از من، بدی از من، بدی از من بوده
تویی و این همه خوبی منم و اقرارم
به زبان عاشقم و وقت عمل غافل تو
به زبان نوکرم و وقت عمل سربارم
تو چرا فکر منی فکر من نالایق
من که سرگرم خودم بودم و فکر کارم
روزهاش را تو گرفتی و به من مزد رسید
زحمتش را تو کشیدی که تقرّب دارم
یابن حیدر ببرم یک سحر ایوان نجف
دل من لک زده بهر پدر کرارم
یک سحر صحن اباالفضل غروبش گودال
کربلا خواستهام در سحر و افطارم
گریه کردن به شما مرثیهخوانی از من
خون ز چشمان تو میبارد و خون میبارم
شمر آماده شد و جدّ تو چشمش وا شد
گفت یا ربّ منم و زخم تن بسیارم
مسجد ارک - 1398/2/27 - شب یازدهم ماه مبارک رمضان - حاج منصور ارضی
باز درب خانهات وا شد الهی بالحسین
نوبت رفتن به بالا شد الهی بالحسین
رحمت ارباب دستم را گرفت و آمدم
قطرهات قاطی دریا شد الهی بالحسین
روی اعمالم غذای روضهات تاثیر کرد
عبد عاصی تو «منّا» شد الهی بالحسین
هر زمانی که گره افتاد در کارم، حسین
زودتر از هر کسی پاشد الهی بالحسین
از گناهم بیشتر آقا خجالت میکشد
غصهدارم، قلب آقا شد الهی بالحسین
بار عام تو سبب شد بندهی آلودهات
باز این اطراف پیدا شد الهی بالحسین
سینهزنهای حسین بن علی را مادرت
شافع امروز و فردا شد الهی بالحسین
یا حسین ما جوابش نالههای فاطمه است
میزبان سفره زهرا شد الهی بالحسین
با وجود معصیتها هر شب جمعه که شد
با حسین پروندهام تا شد الهی بالحسین
هر شب جمعه که زهرا سمت باب القبله رفت
هی «بُنَیّ» گفت غوغا شد غوغا شد الهی بالحسین
مسجد ارک - 1398/2/26 - شب دهم ماه مبارک رمضان - حاج منصور ارضی
کارم شده گناه مرتب مرا ببخش
ذکر لبم فقط شده یا رب مرا ببخش
با چوب خشم بندهی خود را ادب نکن
من نیستم اگر که مودب مرا ببخش
غافل شدم که شأن و مقامم به دست توست
ای صاحب بزرگی و منصب مرا ببخش
یارب رسیده تیغ گناهم به استخوان
از ضعف جانم آمده بر لب مرا ببخش
دیگر به چشم قهر به رویم نظر نکن
هستم میان جمع معذّب مرا ببخش
عفو مرا حواله به روز دگر نکن
روزی گناه کردم اگر، شب مرا ببخش
از مکتب عبودیت تو گریختم
راهم بده دوباره به مکتب مرا ببخش
بهتر ز اهل بیت شفیع نداشتم
یارب به این ذوات مقدس مرا ببخش
مشمول رحمت است کسی که حسینی است
هستم به خادمیش ملقب مرا ببخش
ذکر حسین دیشبم امشب خریده شد
با گریههای امشب و دیشب مرا ببخش
با «یا حسین» زینب کبری گریستیم
یا ربّ به حق نالهی زینب مرا ببخش
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات
مسجد ارک - 1398/2/25 - شب نهم ماه مبارک رمضان - حاج منصور ارضی
تو باز مرا خواندهای اما نگرانم
از فیض مناجات سحر باز بمانم
من چند صباحیست که در غفلت محضم
بیدار کن ای دوست از این خواب گرانم
شعبان و رجب را به بطالت گذراندم
با دست تهی راهی شهر الرّمضانم
این فکر که از چشم تو یک روز بیفتم
دردیست که مثل خوره افتاده به جانم
توفیق بده تا که در این ماه مبارک
جز ذکر تو چیزی نشود ورد زبانم
سوگند به قرآن سرنیزه، الهی
هر شب به سر سفرهی قرآن بنشانم
بگذار که با یاد لب تشنهی آن شاه
در بین مناجات کمی روضه بخوانم
بَرد است و سلام است به من آتش دوزخ
چون سوخته دل از غم آن سوخته جانم
من آرزویم کرب و بلا در شب قدر است
بگذار خودم رابه ضریحش برسانم
با یاد تن بیرمقش موقع مغرب
خوب است که از کف برود تاب و توانم
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات
مسجد ارک - 1398/2/24 - شب هشتم ماه مبارک رمضان - حاج منصور ارضی
سائل به جز اینجا مگر دارد کجا را؟
ممنون از اینکه راه دادی بینوا را
دلخسته و دلمردهی بار گناهم
یا حیّ و یا قیّوم احیا کن گدا را
العفوهایم مثل سابق نیست افسوس
از من گرفته معصیت حال بکا را
نان و نمک خوردم نمکدان را شکستم
اما نراندی از ضیافت بیحیا را
پردهدری کردم ولی چیزی نگفتی
هی پرده پوشاندی بنازم این خدا را
بار گناه ما خریداری ندارد
اما بزرگی کن بخر این بار ما را
در بند خواهشهای نفسانی اسیرم
ای وای اگر امشب نبخشی بد به حالم
امشب شب هشتم، شب بخشیدن ماست
آوردهایم اسم «علی موسی رضا» را
جان همان که دست و پا زد بین گودال
فردا نسوزانی من بیدست و پا را
وقت سحر یاد اذان کربلایم
روزی ما کن بار دیگر کربلا را
آلودهایم اما پناه ما حسین است
ذکر نجات هر دو عالم یا حسین است
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات
مسجد ارک - 1398/2/23 - شب هفتم ماه مبارک رمضان - حاج منصور ارضی
راه گم کردهام و زار شدم برگشتم
دور از این خانه گرفتار شدم اما برگشتم
انقدر دور گناهان کبیره گشتم
عاقبت عاصی و بیمار شدم برگشتم
گفته بودی که نرو، عزت عالم اینجاست
رفتم و پیش همه خوار شدم، برگشتم
روح پاکی که دمیدی به دلم تار شده
عفو کن مثل لجنزار شدم برگشتم
بارها داشت میآمد گل زهرا سویم
بارها مانع دیدار شدم برگشتم
نیّت ترک خطا کردم و نفسم نگذاشت
خسته از نفس طمعکار شدم برگشتم
تا منادی به ندا گفت گنهکار کجاست؟
زودتر از همه بیدار شدم برگشتم
دیشب از هجر نجف نادعلی میخواندم
زائر حیدر کرار شدم برگشتم
بار سنگین شد و با عرض سلامی به «حسین»
دم افطار سبکبار شدم برگشتم
جان فدای دل زینب که چهل روز فقط
به همه گفت عزادار شدم برگشتم
مسجد ارک - 1398/2/22 - شب ششم ماه مبارک رمضان - حاج منصور ارضی
آمده بندهی گنهکاری به سرای خدای غفاری
شب تاریک آمدم پیشت با خودم گفتهام که بیداری
همه کاری برای من کردی من برایت نکردهام کاری
بدیام را همه به روم زدند تو به رویم چرا نمیآری
تو چرا اینقدر به فکر منی من چه دارم به غیر سرباری
انقدر گریه میکنم امشب تا بفهمم که دوستم داری
بی حساب و کتاب عفوم کن وای اگر دانه دانه بشماری
هر چه هستم دل خراب مرا در نجف کردهای تو معماری
پشت من گرم مرتضی علی است چقدر از غصه و گرفتاری
گریهی بر حسین رزق من است هم سحر هم زمان افطاری
گریه (کربلا) مزه میدهد رمضان روضهی مشک و گریه و زاری
عمو از نخلها عبور نکرد شد گرفتار ضربهای کاری