غزل غزل به پای تو نگاه پاک ریخته
چه جسمها بدون سر به روی خاک ریخته
تو را میان چشمهای آن شهید جستهام
شنیدهام خدا تو را به قلب پاک ریخته
ز بعد دیدگان تو چه چشمهای خیرهای
به پای تو به ذکر روحی الفداک ریخته
ز هرکه دل برده آن جمال نازنین ما
برون ز دل تعلقات ما سواک ریخته
مقام اولیاء یافته به سوی تو شتافته
میان اشقی الاشقیاء ز سینه باک ریخته
به وقت سر بریدنش حسین میزد از لبش
و در شکنج گیسویش شبیه تاک ریخته
مسیر خیر مقدمت ببین چه گلفشان شده
به جای فرش، نعشهای سینه چاک ریخته
نگاه کن چقدر عاشق شهادت آمده
برای هر نگاه تو بسی هلاک ریخته
ز یک مسیر کشتههای تازه تازه میرسد
و یک مسیر استخوان بیپلاک ریخته
هزارها چنان زهیر، هزارها چنان بریر
برای کربلای تو بدین ملاک ریخته
سر تو را به نیزهها زدند «جدی الغریب»
کسی نگفت خون تو چه هولناک ریخته
ز تل زینبیه دیدند اهل بیت تو
که قطعه قطعه پیکرت به روی خاک ریخته
به پیش چشم مادرت و در کنار خواهرت
به دشت جسم بیسرت چه چاک چاک ریخته
نگاه دخترت به اشکهای خواهرت
به زخمهای حنجرت چه دردناک ریخته
[سه شنبه 1396-05-24] [ 09:17:00 ق.ظ ]