شکوه دارم از خودم بر بخت خود پا می‎زنم
سال‎ها روضه می‎آیم و باز درجا می‎زنم

گریه‎ات را با گناهانم درآوردم، ولی
می‎نشینم ناله‎ی الغوث آقا می‎زنم

گرچه می‎گویم که دنیای منی یابن الحسن
در عوض قید شما را پای دنیا می‎زنم

از دورویی خسته‎ام از دست دارم می‎روم
با همین اعمال زشتم حرف زیبا می‎زنم

من بدم اما دعایم کن، تو بابای منی
طفل بازیگوش هستم رو به بابا می‎زنم

خیمه‎ات خلوت که باشد درد دل راحت‎تر است
پس می‎آیم حرف‎هایم را سحرها می‎زنم

طاقت من طاق شد پس کی براتم می‎رسد
یا ببر تا کربلا یا که خودم را می‎زنم

باز هم از طوس دارد برگ دعوت می‎رسد
برگه‎ی حاجات خود را در حرم تا می‎زنم

موضوعات: مناجات با امام زمان  لینک ثابت



[سه شنبه 1396-05-17] [ 07:42:00 ق.ظ ]