زیارت عاشورا - 1398/5/15- حاج منصور ارضی
چگونه بی تو شبم را پر از ستاره کنم
چگونه این همه درد تو را نظاره کنم
مدام نامه نوشتم که زود برگردی
چقدر هی بنویسم دوباره پاره کنم
دل زمین و زمان هم به درد میآید
اگر به تک تک این غصه ها اشاره کنم
برای گفتن حرف دلم در این ابیات
چقدر تکیه به تلمیح و استعاره کنم
هدف ز گفتن «خَيْرٌ لَكُمْ» وجود شماست
چقدر برای ظهور تو استخاره کنم
هزار مرتبه گفتم بیا به حق حسین
نیامدی مگر اینکه دعا دوباره کنم
طلوع سرخ محرم اگر چه نزدیک است
برای روی سیاهم بگو چه چاره کنم
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات
ستم روزگار یادش هست
غم لیل و نهار یادش هست
دیدهی اشکبار یادش هست
آن همه قلب زار یادش هست
روضهی بیشمار یادش هست
نیمه جان بین بستر افتاده
باز تب کرده، مضطر افتاده
به لبش ذکر مادر افتاده
یاد یک جای دیگر افتاده
چادر پر غبار یادش هست
زهر کرده اثر به اعضایش
ناتوان دست و بی رمق پایش
ترک افتاده لبهایش
العطش العطش شد آوایش
لب زخمیِ یار یادش هست
پیر بود و خمیده قامت بود
خانه اش کل سال هیئت بود
به تنش ردّی از جسارت بود
قاتلش روضهی اسارت بود
لحظههای فرار یادش هست
سالها قلب بیقراری داشت
گلهها از شترسواری داشت
با رقیه چه روزگاری داشت
با غمش، آه و گریه زاری داشت
آبله بود و خار، یادش هست
همهی عمر خود پریشان بود
یاد جدش همیشه گریان بود
آی مردم حسین عطشان بود
آبروی قبیله عریان بود
یک طناب و ده سوار یادش هست
عمههایش چقدر ترسیدند
کوچههای شلوغ را دیدند
مست ها آمدند و رقصیدند
به سر روی نیزه خندیدند
زینب بیقرار یادش هست