«مادرت کرد دعا و پدرت روزی کرد
روضه خوان لب عطشان تو باشم ارباب»

چشمم امروز اگر خیس شد و بارانی
علت این است که مهمانم و در مهمانی

کرده حق رحمت خود را به گدا ارزانی
عرفه روز حسین است و خدا هم بانی

همه در سایه‎ی الطاف حسین آمده‎ایم
اصلا انگار به بین الحرمین آمده‎ایم

سهمم از زندگی بی تو بداقبالی شد
کار من بعد گنه مستی و خوشحالی شد

بعد ماه رمضان کاسه‎ی من خالی شد
ولی امروز که خواندی تو مرا عالی شد

بعد یک عمر که هی این در و آن در گشتم
دیدی آخر سرانجام به تو برگشتم

به رویم هیچ نیاور که زمین افتادم
من برای هوسم رشوه به شیطان دادم

باغ خشکیده شدم فاطمه کرد آبادم
من از آن روز که عبد علی‎ام، آزادم

جان آقام علی عفو کن الان همه را
کم نکن از سرِ ما مادری فاطمه را

هر چه شد مهر علی را که ندادم ز کفم
موقع نوکری‎ام گم نشد اصلا هدفم

خاکم اما به روی دامن شاه نجفم
با هر آن کس که علی دوست نباشد طرفم

با علی وعده گرفتم دم ایوان طلا
اربعین از نجف او بروم کرب و بلا

گریه‎‎‎ی هر شبه و ناله‎ی توأم داریم
همه‎ی سال به دل شور محرم داریم

ما فقط یک شب سوم به خدا کم داریم
با رقیه شرف هر دو جهان هم داریم

او که امروز خودش قبله‎ی حاجات شده
روی دوش عمویش گرم مناجات شده

روزی از عرش خداوند نگین می افتد
زینت دوش عمو روی زمین می افتد

با لگدها به یسار و به یمین می افتد
طفل با ضربه ی سیلی به یقین می افتد

گر چه امروز به دستش زر و زیور دارد
بعد یک ماه دگر غصه ی معجر دارد

موضوعات: عرفه, حسینیه صنف لباس فروش ها  لینک ثابت



[یکشنبه 1398-05-20] [ 07:50:00 ب.ظ ]