حسینیه صنف لباس فروش ها - 1397/6/26- زیارت عاشورا - روز هفتم محرم - حاج منصور ارضی
نوجوان روضههایت پیر شد آقا بیا
شرک دنیا را گرفته دیر شد آقا بیا
دیر شد آقا بیا تا دشت دل گلشن شود
تا جهان تیره از مِهر رخت روشن شود
قرنها ما ندبهخوان ذکر «أین الطّالبیم»
بی تو آقا شاه هم باشیم اگر، بیصاحبیم
إنتقم یا منتقم از خون جدّ اطهرت
تا بلرزد دشمنت با ذکر حیدر حیدرت
ذوالفقار مرتضی را برکش آقا از نیام
تا بگیری عاقبت از آن دو قاتل انتقام
حرمله از لشکر کفار میبارد هنوز
وز ربابه نالههای زار میخواند هنوز
اربعین، کرب و بلا هر سال میخواند تو را
عمه جانت گوشهی گودال میخواند تو را
حسینیه امام خمینی رحمة الله علیه (بیت رهبری) - 1397/6/25- شب هفتم محرم ـ حاج منصور ارضی
قبل از شروع خلقت تابیده آفتابش
لب تشنهای که عمریست دلها شده کبابش
گفتیم السلام و فورا علیکم آمد
جانم به این سلام و جانم به این جوابش
تکلیف را ادا کرد با «نفس مطمئنه»
پس میکند خداوند با «إرجعی» خطابش
هرکس که عمر خود را خرج حسین کرده
یوم الحساب پاک است پیش خدا حسابش
حرف امام خیر است حتی زمان نفرین
حُر، دُرّ کربلا شد تنها به یک عتابش
راه هزار ساله طی میشود به آنی
از برکت حسین و کشتی پر شتابش
در پای حکم قتلش مُهر شُرِیح قاضیست
دینبازها بریدند سر را پی سوارش
میراثِ کربلایش شد، زنده با خمینی
در خونِ مردمِ ما جوشید انقلابش
یک چله است نهضت، در عزت و شکوه است
با دشمنش بگوئید آشفته است خوابش
تکرار حرف دشمن از دوستان چرا پس؟
ای دوستان نریزید آبی به آسیابش
بعد از سیاهی شب وقت طلوع فجر است
خائن به زودی زود پس میرود نقابش
شد سفرههای هیئت رنگینتر از گذشته
بر ما اثر ندارد بازار و التهابش
مردم اگر صبورند تنها به عشق آقاست
ما عهد اگر که بستیم، هستیم پا رکابش
تا شام رفت و سر داد با خون خود چه ها کرد
پس آفرین به محسن با حُسن انتخابش
کم از حرم ندارد این روضهی مُحرّم
ما در حرم نشستیم در محضر جنابش
یا ربّ چه بود حکمت کز داغ این مصیبت
ارباب رفت گودال آواره شد ربابش
مسجد ارک - 1397/6/25- شب هفتم محرم ـ حاج منصور ارضی
ما تا خُدا خُداست ، گدايان اين دريم
زيرا كه بي تو راه به جايي نمي بريم
از درك فيض سجده ي بر تُربت عاجزند
آنان كه گفته اند كه ما خاك بر سريم
اشكِ عزاي توست همان مايه ي حيات
عين جهالت است از اين آب بگذریم
ما را مجال دوستي ات نيست بيش از اين
جايي كه پيش جُوْنِ تو از هيچ كمتريم
ما را به ادّعاي وفا داشتن چكار !!!
ما با هزار مرتبــه اِرفـاق ، نوكريم
“اندازه ي تمام نفسهاي خسته ات”
نه ، بلكه زير دِيْـنِ تو صدهـا برابريم
نزديك مغربِ همه ي روزهايمان
گريان براي آن تن در خون شناوريم
هم زخم خورده از غم نيزه شكسته ها
هم داغدار روضه ي مكشوف حنجريم
ما اهل غيرتيم و ادب حُكم مي كند
از غارت خيام ، كلامي نياوريم
کانال تلگرام رسمى حاج منصور ارضی
@hajmansourarzi
حسینیه صنف لباس فروش ها - 1397/6/25- زیارت عاشورا - روز ششم محرم - حاج منصور ارضی
همنشینی هست با تو، همدلی اما کم است
ای خوش آن دلدادهای که با تو مولی مَحرم است
همدلی با تو فقط در روضهها منظور نیست
در تمام غصهها با تو غلامت، همدم است
گاه مَحرم میشوم گاه نامَحرم، چرا؟
جسمها پیش تو و دلها گهی نامحرم است
غفلت از ماه مُحرّم کرده بعضی را تباه
با وجودی که همه دلهای ما در ماتم است
عدهای هتاکی اهل مُحرّم میکنند
قدری از مظلومی تو قسمت اهل غم است
اهل فتنه خیمهی جدّ تو را سوزاندهاند
اهل کوفه نیز فکر انتقام از پرچم است
نام زیبای حسین اکسیر اعظم بود و هست
روضههای جدّ تو از جذبههای اعظم است
شور و احساس جوانان را برانگیزد حسین
مایهی عقل سلیم این نوحه و شور و دم است
علم و دانش نیز محصولی ز هیأتهای توست
نخبگان را مجلس تو تکیهگاهی محکم است
جملهی خوبان مقیم سایهبان روضهاند
خیمهی جدّ غریب تو پناه عالم است
جان فدای آن خیامی که پس از غارت شدن
تا قیام صبح محشر قبلهگاه عالم است
با شهیدان با اسیران راه را طی میکنیم
پیرو راه ولایت را شهادت کمکم است
مسجد ارک - 1397/6/24- شب ششم محرم ـ حاج منصور ارضی
عمریست دم زدهام ز غمت دم به دم حسین
بوده است هر دمم حسن و بازدم حسین
مادر مرا میان حسینیه داده شیر
قد کردهام علم، بغل این علم حسین
رویم سیاه بود و لباسم سیاه شد
مدیون توست یک دهه یکرنگیام حسین
میآیم اربعین به نیابت ز دخترت
جان سه سالهات ببرم تا حرم حسین
بعد از سجود خاک تو را بوسه میزنم
شد مُهر هم به حرمت تو محترم حسین
با دست خالی از در هیأت نمیروم
وقتی تو را دهیم به قاسم، قسم حسین
بسم ربّ الحسن از خیمه قمر میآید
کیست این ماه که حیدر به نظر میآید…
حسینیه صنف لباس فروش ها - 1397/6/24- زیارت عاشورا - روز پنجم محرم - حاج منصور ارضی
اگر چه از می لطفت سبو سبو بردم
همیشه از تو ندانسته آبرو بردم
اگر چه آب به نام تو پاک شد اما
ببخش نام تو را گاه بی وضو بردم
که گفته است پس از مرگ دست من خالیست
که من به شوق تو در خاک آرزو بردم
لباس مشکی من بیرق عزای شماست
من این نشان را با خویش کو به کو بردم
غذای خانهی من غذای حضرتی است
چقدر لقمه از این سفره در گلو بردم
به راحتی ز تو دل میبرم چرا که من
از علاقهی تو به نام حسین بو بردم
سیاه بود دلم اشک روضه پاکش کرد
چه خیرها که از این آبِ شستشو بردم
یتیم بود و پرسید هر که از پدرم
به افتخار فقط نام از عمو بردم
مسجد ارک - 1397/6/23- شب پنجم محرم ـ حاج منصور ارضی
گر چه از دنیا فقط دو چشم تر دارم حسین
من ز ثروتمندها هم بیشتر دارم حسین
خانه بودم فاطمه آورد تا اینجا مرا
هر کجا مادر بفرماید گذر دارم حسین
روضه را جارو زدم قلب مرا جارو زدی
حال دیگر داشتم حال دگر دارم حسین
هر چه را دارم نگیری هر چه که دارم تویی
من به جز عشق شما چیزی مگر دارم حسین
بشنود هر کس که میخواهد ز تو دورم کند
مرگ بر من لحظهای دست از تو بردارم حسین
تو ته گودال رفتی من شدم بالانشین
از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین
پیش بابایم برایت گریه کردم زود گفت
نذر موی اکبرت هرچه پسر دارم حسین
آنقدر پای تو میسوزم خودت خاکم کنی
با همین بیچارگی خیلی هنر دارم حسین
کربلای تو مگر در هیئت و در روضه نیست
پس چرا انقدر من فکر سفر دارم حسین
چیزی از دستت نمیخواهم خجالت میکشم
آخر از انگشت و انگشتر خبر دارم حسین