اگر چه از می لطفت سبو سبو بردم
همیشه از تو ندانسته آبرو بردم
اگر چه آب به نام تو پاک شد اما
ببخش نام تو را گاه بی وضو بردم
که گفته است پس از مرگ دست من خالیست
که من به شوق تو در خاک آرزو بردم
لباس مشکی من بیرق عزای شماست
من این نشان را با خویش کو به کو بردم
غذای خانهی من غذای حضرتی است
چقدر لقمه از این سفره در گلو بردم
به راحتی ز تو دل میبرم چرا که من
از علاقهی تو به نام حسین بو بردم
سیاه بود دلم اشک روضه پاکش کرد
چه خیرها که از این آبِ شستشو بردم
یتیم بود و پرسید هر که از پدرم
به افتخار فقط نام از عمو بردم
[شنبه 1397-06-24] [ 08:15:00 ق.ظ ]