مسجد ارک - 1400/2/5 - شب دوازدهم ماه مبارک رمضان
آمدم در میزنم یا ربّ گدایت را ببین
باز هم این بندهی بیدست و پایت را ببین
ظرف خالی طعام سائلت را پر نکن
نان من گریهست نان بنده را آجر نکن
بار من روی زمین ماندهست بارم را بخر
خوب و بد هر چه دارم را بیا یکجا بخر
ای پناه بیپناهیها پناهم دادهای
از تو ممنونم به مهمانیات راهم دادهای
شکر میگویم هزاران بار ستّاری خدا
وای اگر از باطن من پرده برداری خدا
هیچکس گردن نمیگیرد من شرمنده را
مثل فرزند پدر مرده بغل کن بنده را
در زمان ارتکاب جرم بیباکم نکن
تا مرا پاکم نکردی از بدی، خاکم نکن
قلب تاریک مرا از روشنی آکنده کن
عزم ترک معصیت را در وجودم زنده کن
بارها وقتی که میبینم دچارم برگناه
هر دمی که بیخ پیدا کرد، کارم در گناه
رو به زهرا میکنم زهراست پشتیبان من
جای دیگر را ندارم جز در این خانه من
تا دم افطارها یادی ز عطشانش کنم
چشم روزهدار خود را سیر گریانش کنم
دست شمر افتاده بود آن زلف درهم ریخته
خشکی لبهاش را با چکمه بر هم ریخته
نیزه جای جرعه آبی در گلویش میکنند
پیش چشم مادر او پشت و رویش میکنند