من کی‎ام باده‎خور و باده‎پرست
آن گنه‎کاری که پست و یاغی است

آن که زد جام و سبو را هم شکست
باز پیش هرکس و ناکس نشست

او که وقت مستی‎اش غیرت نداشت
پیش او میخانه هم حرمت نداشت

سرکشی دارم نه سرافکندگی
آمدم، اما نه با شرمندگی

باهمه لجبازی و یکدندگی
رد شدم در امتحان بندگی

نمره دادی و کم آوردم ببخش
ای خدا اصلا غلط کردم ببخش

سال‎ها رفتم به راه اشتباه
راستش اصلا نبودم سر به راه

عمر من بر باد رفت و شد تباه
بی‎پناهم، بی‎پناهم، بی‎پناه

جای کوه نور، نار آورده‎ام
بسکه بدبختی به بار آورده‎ام

چون عقوبت در گناهم بی‎صداست
این همه درد و بلا هم بی‎صداست

وای از این مردن! عزا هم بی‎صداست
واقعا چوب خدا هم بی‎صداست

غافل از رنج مکافاتم نکن
لا تُؤَدِّبْنِي، مجازاتم نکن

راستش خیلی گرفتارم هنوز
بنده‎ی زشت و خطاکارم هنوز

گرچه لات کوچه بازارم هنوز
مطمئنم دوستت دارم هنوز

می‎گذارم دست در دست ولی
می‎زنم زنگ درت را با «علی»

باز نالان آمدم، حیدر مدد
لنگ لنگان آمدم، حیدر مدد

زیر ایوان آمدم، حیدر مدد
یا علی جان آمدم، حیدر مدد

یا امین الله امانم پس کجاست؟
مهدی صاحب زمانم پس کجاست؟

فاطمه آهی در اوج غم کشید
او که بارم را به قدّ خم کشید

اشک من را بُرد و بر پرچم کشید
کاغذ جرم و خطاها نَم کشید

غرق غم بودم، خوش و خرم شدم
چون بدهکار حسینش هم شدم

او خلاصه آخرش دستم گرفت
ربّنای حنجرش دستم گرفت

آن عبای پیکرش دستم گرفت
دست بی‎انگشترش دستم گرفت

من فدای آن تنی که سر نداشت
یک کفن از بوریا بهتر نداشت

خواهرش پنجه به صورت می‎کشید
گرچه عزت داشت منّت می‎کشید

مادرش را پای صحبت می‎کشید
از حسین خود خجالت می‎کشید

گفت هر چه داشت با هم برده‎اند
آن لباس کهنه را هم برده‎اند

موضوعات: ماه مبارک رمضان, مناجات, مسجد ارک  لینک ثابت



[جمعه 1400-02-03] [ 04:07:00 ب.ظ ]