روزم از دوریات ای خورشید من شب میشود
کاسهی صبرم از این هجران لبالب میشود
دیر شد دیگر جوانی رفت و مویم شد سپید
دارد آقا قامتم کمکم مورب میشود
دور نندازم که دور از خانهات آوارهام
بنده دور از بیت مولایش معذب میشود
خستهای از دست این نوکر حسابی خستهای
قول داده نوکرت دیگر مؤدب میشود
بندهای که جز گناه اصلا به روی لب نداشت
ذکرِ بر روی لبش العفو یا ربّ میشود
بدترین هستم ولی ای بهترین، این بدترین
با نگاهت عاقبت روزی مقرّب میشود
هر سحر بوی نجف میآید و دق میکنم
روزیام از هجر ایوان گریه و تب میشود
حال و روز من مرتب بود با صحن حسین
از فراقش حال و روزم نامرتب میشود
منتقم برگرد و بر این داغها پایان بده
خندهی اشرار سهم اشک زینب میشود
بیکس و بییار بر روی زمین جسم حسین
بین مقتل زیر و رو با سم مرکب میشود
قاری قرآن لبش زخمی ست مرهم پس چه شد
بوسه های خیزران مرهم بر آن لب میشود
اعظم غمهای آقا از غم یک دلبر است
داغ فرزند جوانش لُبّ مطلب میشود
آنقدر با تیغ و نیزه بر جوانش میزدند
بر شهید إرباً إربا او ملقب میشود
[شنبه 1400-02-11] [ 10:22:00 ق.ظ ]