تا خیمه ما را حیّ داور میرساند
در مجلس سبط پیمبر میرساند
دست نیازم را برید از غیر ارباب
رزق مرا در پشت این در میرساند
ریزهخور و شرمندهی لطف حسینم
هر چه بخواهم یار بهتر میرساند
حتی اگر سائل بخواهد سنگ از او
آقا به دستش کیسهی زر میرساند
ارباب ما آقاست در اوج نداری
نان شبش را نزد نوکر میرساند
ممنون فطرس هستم و مدیون شغلش
از بس سلامم را به دلبر میرساند
بالم شکسته، خب قلبم هم شکسته
من را به یارم دیدهی تر میرساند
آن دردهایی که ندارد راه چاره
درمان آن را نازدختر میرساند
با گریه بر داغ سه ساله زنده باشم
عمر مرا داغش به آخر میرساند
خار مغیلان بر کف پاهای زخمش
در هر قدم زجر مکرر میرساند
بر ضجر لعنت با کتک یاس حرم را
تا به خرابه آن ستمگر میرساند
غوغا به پا کرده رقیه در خرابه
دارد لبش را سوی حنجر میرساند
[جمعه 1399-06-21] [ 10:52:00 ب.ظ ]