در روضه ها میبارم اوج طاعتم این است
خاک کف پای حسینم عزتم این است
در این دهه یک شب نیایم روضه میمیرم
سوگند در محشر که یوم الحسرتم این است
دارایی ملک سلیمان را نمیخواهم
من گوهری چون اشک دارم ثروتم این است
آری مگر این اشکها شوید گناهم را
تنها امید بخشش معصیتم این است
خیلی حضور فاطمه حس میشود اینجا
در روضه گر هستم مودب علتم این است
شیرین تر از شهد و عسل ذکر حسین جان است
بیزارم از لذات دنیا لذتم این است
تا آخر ماه صفر مشکی به تن دارم
شکر خدا که حاصل تربیتم این است
بر آستان تکیه گفتم یا ابوفاضل
عمری ست که اذن دخول هیئتم این است
باور ندارم با علمدارت چنین کردند
در روضه ها آقا دلیل حیرتم این است
عباس را تاب تماشای اسارت نیست
چشمش پر خون شد که یعنی غیرتم این است
[دوشنبه 1398-06-18] [ 03:52:00 ب.ظ ]