همه جا تیره و تار است شب اول قبر
شب تنگی مزار است شب اول قبر
هر که خوش بوده نزار است دم غسل و کفن
هر که مِی خورده خمار است شب اول قبر
رمقی نیست که فریاد کشم از دردم
سینهام تحت فشار است شب اول قبر
تک و تنها بگذارند مرا و بروند
کندن از ایل و تبار است شب اول قبر
چون بپرسند ز ربّ و ز نبی بر دهنم
گوییا قفل به کار است شب اول قبر
با همین حال ولی شوق به مردن دارم
شوقم از دیدن یار است شب اول قبر
حکم دوزخ چو ببُرند برایم دو ملک
حیدرم ناجی نار است شب اول قبر
آری آن کس که در این دار بلا گفت حسین
با حسینش سر و کار است شب اول قبر
[پنجشنبه 1395-03-27] [ 04:26:00 ب.ظ ]