شام غمم از دولت تو صبح وطن شد
صد شکر که عشق تو نصیب دل من شد
آهوی خیالت گذر از خاطر من کرد
سرتاسر این دشت پر از مشک ختن شد
جان من و عشق تو دو همراه قدیمند
مستیِ دگر میدهد آن مِی که کهن شد
از لطف دعای تو ندیدم غم و محنت
ذکر سحرت حرز من از رنج و محن شد
قلب تو شکست لیک دعای تو بر او بود
هر بار گدای حرمت توبه شکن شد
ای کاش شوم طائر شش گوشهی ارباب
کِی پای دلم بسته به باغ و به چمن شد
تا که بود آئینه شوم باز عطا کن
در عاقبت خیر من ای دوست دعا کن
[سه شنبه 1389-12-10] [ 08:43:00 ق.ظ ]