اشک غریب عاقبتش شرم آشناست
بدبخت آن کسیست که از صاحبش جداست
یک عمر از دعای فرج رزق خوردهایم
باید وبال گفت به دستی که بی دعاست
پایی که نیست در پی تو لنگ میزند
دنبال تو دویدنِ ما، آبروی ماست
از دیگران دوا برسد، درد مطلق است
دردی اگر ز تو برسد، مرهم و دواست
هر جور هست پیش تو یک روز میرسیم
آقا بگو که خیمهی زهرائیات کجاست؟
حق میدهیم، دل به دل ما نمیدهی
ما سالهاست عادتمان لاف و ادّعاست
سجده به غیر تربت اعلیٰ نمیکنیم
مُهر قبول سجدهی ما، مُهر کربلاست
هر چه زدند باز ز جایش تکان نخورد
زینب کنار نیزهی آقای سر جداست
[سه شنبه 1395-07-27] [ 07:48:00 ق.ظ ]