صنف لباس فروش ها 1394/6/10- زیارت عاشورا - حاج منصور ارضی
مائیم و درد بیمداوایی که داریم / شب تا سحر چشمان دریایی که داریم
تو راهِمان دادی و به عالم ندادیم / در حول و حوش خیمهات جایی که داریم
مائیم و دلشورههای بیتو بودن / مائیم و این «آقا بیا»هایی که داریم
در عین ثروت داشتن خیلی فقیریم / برکت ندارد مال دنیایی که داریم
تا کِی فقط خواب ظهورت را ببینیم؟ / کِی میشود تعبیر رویایی که داریم؟
هر قدر هم بیتو غریب شهر باشیم / گرم است دلهامان به آقایی که داریم
روزی میآید که به شمشیر تو آقا / پاسخ بگیرد هر معمایی که داریم
باید بگیری انتقام مادرت را / تسکین بده بر داغ زهرایی که داریم
ای کاش آقا یک شب جمعه ببینی / در کربلا این شور و غوغایی که داریم
ما با دعای تو لیاقت را گرفتیم / روزیِ پر فیض زیارت را گرفتیم
جهت سلامتی امام زمان و مقام معظم رهبری و تعجیل در فرج امام زمان صلوات
باز در شهر پیمبر چه قدر غوغا شد / باز هم چشم حرم پای غمی دریا شد
خواهران گریهکن هجر برادر شدهاند / باز هم دور کسی همهمهی زنها شد
باز هم کودکی از دیدن بابا جا ماند / باز هم دیدن او آرزوی بابا شد
امر فرمود که پشت سر من گریه کنید / امر آقا به چه سوز جگری اجرا شد
هر کجا حرف وداع است گریزش یکجاست / به همان جا که «حسین بن علی» تنها شد
رفت در خیمهی زنها و نیامد بیرون / آنقدر زخم زبان خورد که قدّش تا شد
زد به میدان و پس از مدتی افتاد زمین / همه دیدند که بالای سرش بلوا شد
همگی در پی ایناند که سودی ببرند / سر دزدیدن پیراهن او دعوا شد
مادری دست به پهلو شد و دیگر غش کرد / قاتلی خندهکنان از روی سینه پا شد