در نگاه مشتری گر جنسِ درهم خوب نیست / میخری امّا تو بارم را اگر هم خوب نیست
مشتری وقتی تو باشی سود عالی با من است / گر چه اینجا صحبت از سود و ضرر هم خوب نیست
دور از تو هستم و شد حاصلم بی حاصلی / آفتاب هر وقت کم باشد ثمر هم خوب نیست
در ره دیدار تو باید که سختی ها کشید / آری آری وصلِ تو بی درد سر هم خوب نیست
درقنوت نیمه شب بایدکه پیدایت کنم / انتظار یار بیاشکِ سحر هم خوب نیست
گرچه باشد ناز کردن رسم معشوقان، ولی / این که یک عاشق بیافتد از نظر هم خوب نیست
تا نکشته زخم هجرانت مرا کاری بکن / ای طبیبا زخم بیدرمان و مرهم خوب نیست
باز هم با دست خالی آمدم یا ذالکرم / دست خالی راندنم از پشت در هم خوب نیست
با رضا در وقت جان دادن به بالینم بیا / منتظر باشد نگاه محتضر هم خوب نیست
ضربهی سیلی جای خود، این که بیافتد مادری / بین کوچه پیش چشمان پسر هم خوب نیست
تابگیری انتقام مادرقامت کمان / العجل یامنتقم یا حضرت صاحب زمان
جهت سلامتی امام زمان و مقام معظم رهبری و تعجیل در فرج امام زمان صلوات
تشکر ز خالق نهایت ندارد / که حمد خداوند غایت ندارد
ادامه مطلب :
بزرگی و الطاف و احسان سبحان / به رحمت و نعمت نهایت ندارد
اگرچه کسی هست در ناز و نعمت / چه دارد اگر او ولایت ندارد؟
ز توحید کسی بیولایت نگوید / دل بیولایت هدایت ندارد
بدون رضا ره به توحید هرگز / که اصلا خدایش رضایت ندارد
خدا را ز روی رضا میتوان دید / که گفته کلامم روایت ندارد؟
حدیثی که با سلسله نقل گردد / به ردّش کسی هیچ آیت ندارد
ز شرط و شروطی که فرمود آقا / عیان شد به ما جز عنایت ندارد
ز سمت شلمچه رسیدهست مهمان / چه حصن حصینی شده خاک ایران
نشابور بود و خدای مجسم / نقاب از رخ خویش برداشت یک دم
قلمها ز دستان حضّار افتاد / خدا هست این یا نبیّ مکرّم
تحیّر ز چشمان پر اشک میریخت / و انگشت حیرت به دندان عالم
مه روی یوسف کجا و جمالش / که خورشید تابید از شرق عالم
عناندار ناقه به فریاد میگفت / که «من مثلی؟» ای خیل اولاد آدم
به آرامی از بین مردم جدا شد / و دریافت آن پیرزن را امامم
نگو سنگ سلمانی آنجا طلا شد / خوشا احتضار و وصالی فراهم
و ایران سراسر شده فرش راهش / ز هر شهر گل بود با خیر مقدم
قدمگاه او شد دژی در خراسان / که هرگز نباشد ز دشمن هراسش
قدومی که آورد نور خدا را / بقا را، عطا را، صفا را، وفا را
به یاران ایرانی خود رسانده / سلام علی و رسول خدا را
اگر چه به ظاهر به تبعید آمد / بنا کرد امّا مسیر ولا را
به یک دم ولیعهد موسی بن جعفر / نکرده ولیعهدیِ اشقیا را
شناسانده شد عالم آل احمد / عیان کرد مظلومی مرتضی را
احادیث جعلی همه بر ملا شد / علم کرد فرمایش مصطفی را
به اعجاز و علم و جهاد و شهادت / نشان داد اوصاف خیرالنّسا را
پی یاریش خواهرش خواهد آورد / ز شهر مدینه به قم کربلا را
مرامش خدایی مقامش خدایی / قیامش خدایی پیامش خدایی
خدایی که روز جزا آفریده / جنان را به عشق رضا آفریده
جنان و جهان و زمین و زمان را / طفیل رضا بهر ما آفریده
گل سرسبد در میان رئوفان / رئوفی ز آل عبا آفریده
میان حریمش ضریحی چو کعبه / برای طواف شما آفریده
به صحن و رواق و شبستان کویش / فضای نماز و دعا آفریده
به زوار چون من گنهکار آقا / خطاپوشی هل أتی آفریده
برای پناه و امان محبین / حدیث شریف کسا آفریده
به سر درب باب الجوادش نوشته / کرم را ز ابن الرّضا آفریده
ندارد بهشت این همه باغ رضوان / بهشتم خراسان و ذکرم رضا جان
زیارت به صحن عتیقش مهیا / کرامت ز دست شفیقش مهیا
به بالا سرش با دو رکعت نمازست / دعاهای قلب رقیقش مهیا
کنار گدا و غلامش نشیند / و سفره برای رفیقش مهیا
نه آهو نه اشتر نه سگ را براند / ضمانت ز لطف دقیقش مهیا
اگر بندگی خواهی و پادشاهی / به آزادگی در طریقش مهیا
دل سوخته دارد و ابر رحمت / شفاعت میان حریمش مهیا
اگر خصم سرسختی دارد مخور غم / پی انتقامست تیغش مهیا
غریب است امّا غریبه نواز است / و او عاشق اهل سوز و نیاز است
شبی حجرهی دربسته بود و رضا بود / اباسلط شاهد بر این ماجرا بود
رضا دست و پا میزد و دیده گریان / به یاد لب تشنهی کربلا بود
گهی یا جواد و گهی یا بُنَیَّ / پیامی به احضار ابن الرّضا بود
حصیرش کناری عبایش کناری / دلش بانی روضهی بوریا بود
سرش بی عمامه روی خاک حجره / ولی دیده گریان یک سر جدا بود
در این قتلگاهش نه شمشیر و نیزه / نه با چکمه بر سینه یک بیحیا بود
نه خواهر اسیر و نه رأسی به نیزه / نه مقتول اینجا ذبیح از قفا بود
ز گودال یک نالهی مادرانه / به گوش است با شِکوه از تازیانه
[سه شنبه 1394-06-03] [ 07:49:00 ق.ظ ]