در لجنزار معاصی از بها افتاده ایم
دور از مولای خود در تنگنا افتاده ایم
راه را گم کرده و بیراهه دائم میرویم
در غل و زنجیر اوهام خطا افتاده ایم
کیست بیچاره تر از ما بندگان بی پناه
از امام عصر از مولا جدا افتاده ایم
برکت از اموال مردم رفت مشکل از کجاست؟
گیر مال شبهه و مال ربا افتاده ایم
رنگ ایمان رفته از این شهر تقوا رفته است
وای برما شاید از چشم خدا افتاده ایم
«منتقم» خون شهیدان ریخت دیگر العجل
به امید فتح در راه شما افتاده ایم
با تمام غصه ها از رحمت صاحب زمان
در پناه خیمه ی خیر النساء افتاده ایم
هیچکس ما را زمین افتاده در دنیا ندید
در نجف تنها به پای مرتضی افتاده ایم
فاطمیه آمد و ما هم به حال گریه بر
چادری که مانده زیر دست و پا افتاده ایم
یاد آن ساعت که در افتاد روی فاطمه
یاد مظلومیت آل عبا افتاده ایم
یاد درد سینه ی زهرا میان بسترش
یاد آن مظلومه بر حال بکاء افتاده ایم
[یکشنبه 1398-10-15] [ 08:17:00 ق.ظ ]