صنف لباس فروش ها -1391/1/15- زیارت عاشورا - فاطمیه - حاج منصور ارضی
ای نور ماه و سال تو را جستجو کنم
نوروز را به عشق شما گفتگو کنم
با یاد توست خانه تکانی این دلم
با آب دیده چهرهی خود شستشو کنم
من از بهار عطر ظهور تو میکشم
گل را به عشق جمال تو بو کنم
یاد تو را به باغ و گلستان نمی دهم
من با تو کسب حال و هوای نکو کنم
مقصود دل ز کعبه و کرب و بلا تویی
از گفتگوی تو طلب آبرو کنم
راهی که آمدم تو به من داده ای نشان
پس آمدم به میکده میل سبو کنم
کی میشود تو با دل من همنشین شوی
من عاشقانه با دل تو گفتگو کنم
جاماندگی ز قافله هم درد مشکلیست
من آمدم که زخم دلم را رفو کنم
من بی حسین و فاطمه بیچاره میشوم
دستم بگیر بی تو من آواره میشوم
صنف لباس فروش ها - 1390/2/16- زیارت عاشورا - فاطمیه - حاج منصور ارضی
بگو برای رضای شما چه باید کرد
برای آمدنت جز دعا چه باید کرد
چه سخت میگذرد روزها بدون شما
بگو برای ظهور شما چه باید کرد
دلم ز کثرت غفلت ز یاد تو مرده
بدون ذکر آب بقا چه باید کرد
عجیب شهر دل آشفته پر از کدورت شد
نمانده مهر و خلوص و صفا چه باید کرد
شکست عهد من و قلب پاک تو با هم
مرا بخوانی اگر بی وفا چه باید کرد
کبوتر حرم خیمهگاه تو نشدم
چه شد که ماندهام از تو جدا چه باید کرد
اجل اگر برسد رخصتم نفرمایی
برای رفتن تا کربلا چه باید کرد
به سینهای که شکسته چه مرهمی داری
برای آنکه بگیرد شفا چه باید کرد
تو را به نالهی زهرا تو را به اشک علی
برای یاری حق شما چه باید کرد
صنف لباس فروش ها - 1390/2/15- زیارت عاشورا - فاطمیه - حاج منصور ارضی
دگران را نگران کرده غم هجرانت
چه رسد بر جگر سوختهی یارانت
درد دادی که تو را هیچ زمان گم نکنم
دست تقدیر خدا کرده مرا حیرانت
بی غم دوست مسلمانی ما بی نمک است
خوب شد من ز غم و درد شدم نالانت
کولهباری که ندارم به وصالت برسم
توشهام هست همین ذکر گهربارت
گوشهی خیمهات انگار برایم جایی است
من کجا و این همه لطف و کرم و احسانت
آب از دیده بپاشم به قدومت، برگرد
ای شده مادر دلسوختهات گریانت
این همه لطف به من داری و من ناشکرم
باز هم دم زنم از داغ غم و هجرانت
بارها نام مرا بین قنوتت بردی
این همه نیمهی شب خسته نکن دستانت