صنف لباس فروش ها - 1389/12/10- زیارت عاشورا - حاج منصور ارضی
شام غمم از دولت تو صبح وطن شد
صد شکر که عشق تو نصیب دل من شد
آهوی خیالت گذر از خاطر من کرد
سرتاسر این دشت پر از مشک ختن شد
جان من و عشق تو دو همراه قدیمند
مستیِ دگر میدهد آن مِی که کهن شد
از لطف دعای تو ندیدم غم و محنت
ذکر سحرت حرز من از رنج و محن شد
قلب تو شکست لیک دعای تو بر او بود
هر بار گدای حرمت توبه شکن شد
ای کاش شوم طائر شش گوشهی ارباب
کِی پای دلم بسته به باغ و به چمن شد
تا که بود آئینه شوم باز عطا کن
در عاقبت خیر من ای دوست دعا کن
صنف لباس فروش ها -1389/8/18- زیارت عاشورا - حاج منصور ارضی
کاش ما چشم بصیرت داشتیم ــــــــــــ دیده بر ماه جمالت داشتیم
یوسفانه کاش در هر روز و شب ـــــــــــ ساعتی هم با تو صحبت داشتیم
بین این دنیای پر از شر و شور ــــــــــــ کاش تنها بر تو رغبت داشتیم
همنشینی با فقران عار نیست ـــــــــــــ کاشکی با تو رفاقت داشتیم
کاش هنگام حضور و غیبتت ــــــــــــــ رفت و آمد با امامت داشتیم
خوب بود از این همه عمر گران ــــــــــــ ذره ای قرب مقامت داشتیم
کاش مثل علی مهزیار ـــــــــــــــــــــ با تو در خیمه اقامت داشتیم
کاشکی مثل اصحاب حسین ــــــــــــــ طاعتت با یک اشارت داشتیم
جای این فرمانروایی های محض ــــــــــ کاش قدری هم اطاعت داشتیم
هر کجا که خواستی یارت شویم ـــــــــــ با بهانه باز غیبت داشتیم
ای خوشا روزی که در دشت جنون ـــــــــ در رهت میل شهادت داشتیم
ای خوشا آن روزی که پشت خاکریز ــــــــ با شما دیدار راحت داشتیم
در میان سنگر شور و شعور ـــــــــــــــــ نیمه شب حال عبادت داشتیم
لااقل آن روزها با شما ـــــــــــــــــــــ قدری شباهت داشتیم
از خلوص نیت و درک حضور ــــــــــــــ با ملائک هم صداقت داشتیم
صنف لباس فروش ها -1389/7/13- زیارت عاشورا - حاج منصور ارضی
ای منتقم بیا که در این طول انتظار ــــــــــ قرآن و دین گرفته به رخسار خود غبار
بازآ که بی تو مانده معطل تمام دین ـــــــــ احکام میکشند به حکم تو انتظار
غمهای اهل بیت تو را ناله میکنند ــــــــــ ای وای از غریبی این آل غمگسار
کعبه تو را بقیع تو را میزند صدا ـــــــــــــ میخواند از مدینه تو را یاس بیمزار
آری نگاه مسجد و محراب سوی توست ـــــــ ای قبلهی مدینه و کرب و بلای یار
میآید از مدینه ز درهای سوخته ــــــــــــــ آتش خموش کی شود از مقدم نگار
ای مایهی تسلی اسلام و مسلمین ـــــــــــــ برگرد جان فاطمه ای مایهی قرار
شیعه تو را، غریب تو را نغمه میکند ــــــــــــ ای آشنای هر دل خسته ز روزگار
این غصهها ادامهی غمهای کربلاست ـــــــــــ تنها دوای درد بشر تیغ ذوالفقار
خیمه نشین حضرت زهرا بیا ـــــــــــــــــــ عالم در انتظار تو ای یکه تکسوار
صنف لباس فروش ها -1389/7/6- زیارت عاشورا - حاج منصور ارضی
حالم اگر به هم نفسان برملا شود ــــــــــــ دور و برم نمایشی از کربلا شود
رنگم پریده می شود و قوتم ضعیف ــــــــــ وقتی که صحبت از حرم نینوا شود
شاید که یار آنقدر از ما کند دریغ ـــــــــــــ تا موقع ظهور ولیّ خدا شود
شاید غریبهام هنوز ای غریبهها ـــــــــــــــ روزی غریبه بالاخره آشنا شود
قسمت اگر که با تو به مقصد رسیدن است ــــ بهتر که تیر طعنه نصیب گدا شود
از دردهای مصلحتی توبه میکنم ــــــــــــــ تا دل حریم «یوسف خیرالنساء» شود
اسرار کربلا به رگ و ریشهی من است ــــــــــ در هر سحر نفس نفسم مبتلا شود
یاران برای کشته شدن صف کشیدهاند ـــــــــ تا هفتهی دفاع مقدس به پا شود
تنها دفاع در گرو خاطرات نیست ــــــــــــــ باید دفاع از هدف کشتهها شود
هر که دلش کنار دل دلربا نشست ـــــــــــــ آخر شهید گریهی صبح و مسا شود
ما را برای کرب و بلا آفریدهاند ــــــــــــــــ جام شهادت است که اشک دعا شود
در سینه نقش قافلهای دارم از حسین ـــــــــ شاید که دوست قافله سالار ما شود