صنف لباس فروش ها 1393/8/8- زیارت عاشورا - روز پنجم محرم ـ حاج منصور ارضی
بویی شبیه بوی پیراهن میآید ———- کنعانیان گفتند یار من میآید
امیدواری در وصال او مرا کشت ——– امروز اگر که نه، دم مردن میآید
ما را دعا کرده همیشه در قنوتش ——- که پشت آن حال دعا کردن میآید
گردن نهادن بر مسیر اشک و روضهست ——- سنگینی حقی که بر گردن میآید
این روزها با مادر خود شک ندارم ——- پای بساط روضهها حتما میآید
پیچیده در گودال بانگ «یابُنَیَّ» ——— یعنی به جنگ لشکری یک زن میآید
با دخترش (زینبش) دنبال سر میگشت و میگفت —— چه بر تن او کهنه پیراهن میآید
مسجد ارک 1393/8/7 - شب پنجم محرم ـ حاج منصور ارضی
اینجاست مسجدی که شبی جلوهگاه شد ———- محراب عشق بود ولی قبلهگاه شد
آتش گرفت هر که به سویش نگاه شد ————— اینجاست مسجدی که شبی قتلگاه شد
اینجا وصال عاشق و معشوق درک شد ————– معراج نوکران حسینی ز ارک شد
ای سینه سرخها شهدا یادتان بخیر ——————- ای زائران کربوبلا یادتان بخیر
ای ساکنان عرش خدا یادتان بخیر ——————– در این بساط روضهی ما یادتان بخیر
ارباب شاهد است در این مسجد خدا —————– یک شب نبوده روضه بخوانیم بی شما
معشوق در نماز جماعت ظهور کرد ——————– محراب را به جلوه چنان کوه طور کرد
این بزم وصل را قدمی غرق نور کرد —————— گفتند مادر آمده از اینجا عبور کرد
پیچید بین شعلهی آتش شمیم سیب —————— آمد به گوش زمزمهی مادری غریب
این عرشیان چو مادرشان سینهزن شدند ————- قربانی عزای یتیم حسن شدند
با مادری که خورده زمین همسخن شدند ————- با پیرهن سیاه محرم کفن شدند
تفسیر عاشقیست که سختست گفتنش ———— چون مادری که رخت عزا سوخت در تنش
باور نمیکنید عزادار را زدند —————————– در پشت درب خانه گرفتار را زدند
آن تکیه داده گوشه دیوار را زدند ———————- بر سینه نقش داغی مسمار را زدند
از بس که با اهالی این خانه بد شدند —————— افتاده بود زمین از روش رد شدند
یا زهرا
صنف لباس فروش ها 1393/8/7- زیارت عاشورا - روز چهارم محرم ـ حاج منصور ارضی
برای آمدنش التماس باید کرد —————— شبیه او همه دم یاد یاس باید کرد
سراغ مادر پهلو شکسته باید رفت ———— به خاطر زحماتش سپاس باید کرد
به یاد جدّ غریبش، به یاد پیرهنش ———— به جای فاطمه نذر لباس باید کرد
دعا برای فرج یا ظهور کافی نیست ———— که فکر یاری او از اساس باید کرد
چه شد که خیل خواص از عوام عقب افتاد – دعای خاص برای خواص باید کرد
کلاس اول عشقیم و خود نمیدانیم ———— برای قافله فکر کلاس باید کرد
قدم به جای قدمهای دوست، با ارزش ——— که دیده با قدم او مماس باید کرد
دعا کنید که چشمش به چشم ما باشد ——— شبانه روز از این دیده پاس باید کرد
چه خوب میشود از خیمهاش خبر گیریم —- گهی به زمزمه، قصد تماس باید کرد
سفر به کرب و بلا از دیار او بهتر —————- رسیدن به حرم در کنار او بهتر
مسجد ارک 1393/8/6 - شب چهارم محرم ـ حاج منصور ارضی
عمری گذشت اما به درد تو نخوردم —– شرمندهام آقا به درد تو نخوردم
تو فکر من بودی ولیکن من نبودم ——– اصلا به فکر نوکری کردن نبودم
من دور بودم تو مرا نزدیک کردی ——– راه مرا از کربلا نزدیک کردی
گفتی اگر تو بیپناهی، من حسینم ——– حتی اگر غرق گناهی، من حسینم
گفتی بیا پاک از گناهت میکنم من ——– تو رو به چاهی روبراهت میکنم من
گفتی بیا مثل تو خیلی خار دارم ———- حتی برای مثل تو هم کار دارم
آوارهام آواره را آوارهتر کن —————– بیچارهام بیچاره را بیچارهتر کن
آوارگی در این حسینیه بیارزد ————- بیچارگی در این حسینیه بیارزد
هر شب اسیرم میکنی پای بساطت —— داری تو پیرم میکنی پای بساطت
من چای میریزم گناهم را بریزان ——— یکجا تمام اشتباهم را بریزان
شأن نزولت میکنم آخر بلندم ————– سر را تو دادی جای آن من سربلندم
وقتی گذر کردند خیلیها از اینجا ——– رفتند تا معراج تا بالا از اینجا
اینجا گرفته از خدا عیسی دمش را —— اینجا خدا بخشید آخر آدمش را
من خام بودم غصه و غم پختهام کرد —- این پخت و پزهای محرم پختهام کرد
میبینم اینجا پنج تا نور مقدس ———– این آشپزخانه است یا طور مقدس
پخت و پز آقای بیسر را به من داد ——- در کارهایش، کار مادر را به من داد
من عالمی دارم از اینجا با رقیه ———— هر وقت دستم سوخت گفتم یا رقیه
منّت ندارم برسرت تو لطف کردی ——— حالا که هستم نوکرت تو لطف کردی
باید که دست از هر چه غیر کربلا شست —- دیگ تو را شستم خدا روح مرا شست
خدمت، به این بیرنگ و رو هم رنگ و رو داد —- کفشها را جفت کردن آبرو داد
در هرکجا که نام پیراهن بیاید ————– زهرا میآید پیش ما حتما میآید
من مینشینم کار و بارم پا بگیرد ———- شاید به من هم چادر زهرا بگیرد
آن چادری که عصمت کبری در آن است ——- فردای محشر منجی پیغمبران است
خدمت در این خانه تنها فرصت ماست —– گفتند اینجا پنج روزی نوبت ماست
این پارچه مشکی فدای روی ماهش ——- دارد سفیدم میکند رنگ سیاهش
از سوخته دلها نگیر آقا غمت را ———- یک وقت از دستم نگیری پرچمت را
بگذار این گوشه به پای تو بمیرم ———- کنج حسینیه برای تو بمیرم
آنقدر بین دستههایت ایستادم ————- نذر علی اصغر تو آب دادم
ای کاش بین ایستادن ها بمیرم ———— آخر میان آب دادنها بمیرم
خوب است نوکر آخرش بیسر بمیرد —— خوب است بین نوکری نوکر بمیرد
خوب است ما هم گوشهای عطشان بمیریم —— در زیر پای این و آن عریان بمیریم
بگذار یک گوشه به پای تو بمیرم ———– کنج حسینیه برای تو بمیرم
صنف لباس فروش ها 1393/8/6- زیارت عاشورا - روز سوم محرم ـ حاج منصور ارضی
از خدا هر وقت که اذن محرم خواستم ————– پیشتر از آن، ظهورت را دمادم خواستم
هر زمان هم رخصت سینه زدن میخواستم ——– پشتبندش دیدهای از اشک زمزم خواستم
خواستم در این عزاداری بساطی جور را ———— تا که خرج تو شود رزقی فراهم خواستم
صبح گریه میکنی تا شب و شب تا صبح را ——– گریه کردن را شبیه تو دمادم خواستم
دیدهای، خندان نخواهد دید لبهای مرا ———— شاد بودن را هم از شکرانهی غم خواستم
تا عزاداران جدت را بگریانم ز تو ———————- روضه و شعر و گریز و نوحه و دم خواستم
چون شهیدان در رکاب تو شهادت را، ولی ———– روی دامان تو در خط مقدم خواستم
تو عزاداری و در این روزها غرق غمی —————– از سر شرمندگی بوده اگر کم خواستم
تا که امضای تو زینت بخش طومارم شود ———— غیر اشک و گریه از تو کربلا هم خواستم
مسجد ارک 1393/8/5 - شب سوم محرم ـ حاج منصور ارضی
غالبا پرها چنان جبرئیل شهپر نیستند ————— بادهها بیاذن تو از جنس کوثر نیستند
بوی زهرا میدهد هر کس به روضه میرود ——– واقعا بیچاره آنان که معطر نیستند
روز محشر سخت گریانند در پیش خدا ————- چشمانی که در میان روضهها تر نیستند
خاکساران دَرَت مِنّٰایِ اهلِ خانهاند ——————– وای بر آنان که خاک کوی این در نیستند
ارزش این گریهها محشر مشخص میشود ——— اهل روضه روز محشر کور یا کر نیستند
گریهکنهای تو اصحاب امام صادقند —————- با حساب این روایت، کم ز قنبر نیستند
من به هر جایی رسیدم از حسینی بودن است —— بی توسل مشکلات ما میسر نیستند
هفت شهر عشق را با نوکری گشتم ولی ————— در خم یک کوچهاند آنان که نوکر نیستند
منکران، گر دلبر ما قبلهی حاجات نیست ————– پس چرا مردم دخیل باب دیگر نیستند
داغ تو نگذاشت فکر غصههای خود کنم ————- نوکرانت تا تو را دارند مضطر نیستند
منبر از ارکان اصلی تمام روضههاست —————- باختند آنان که خیلی اهل منبر نیستند
در میان قبّهها گشتم حتی کعبه را ——————— هیچ یک با کربلای تو برابر نیستند
گر خدا صدها پسر روزی نماید بر کسی ————— در بساط عشقبازی مثل دختر نیستند
صنف لباس فروش ها 1393/8/5- زیارت عاشورا - روز دوم محرم ـ حاج منصور ارضی
ماه غم است و می کِشی از سینه آه را ـــــــــــــــــــــــــــــــ خم کرده است آهِ غمت، قد ماه را
صاحب عزاترین عزادارها بیا ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تا بر دلم نگاه کنی این دو ماه را
سدِّ گناه بسته به من راهِ اشک را ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ضامن شو و بگو که نبندند راه را
تا اندکی شبیه تو باشیم این دو ماه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بر تن نمودهایم لباس سیاه را
عمریست دستِ چادرِ زهراست بر سرم ـــــــــــــــــــــــــ از من نگیر سایهی این سر پناه را
گفتم حسین و اشک روی گونهام چکید ـــــــــــــــــــــــــــــ دیدم که پاک کردهای از دل، گناه را
آه از دل تو و آه ز چشمان عمهات ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ چشمی که دید واقعهی قتلگاه را