یک بار هر که را بخری با عیار خویش
سرگرم گریه میشود و کار و بار خویش

مثل پدر شکسته شدی و دچار ما
ما هم شدیم غرق گناه و دچار خویش

یوسف به چاه رفته ز خودخواهی یکی
کنعانیان شدند عقوبت ز کار خویش

تنها شدم بگیر سرم را به دامنت
شاید که از فراق تو مُردم کنار خویش

هی آه میکشی که ندیدم چرا تو را
هی آه میکشم که ندیدم نگار خویش

یک لحظه چشم من به در بسته ات نخورد
اما نمانده ام سر قول و قرار خویش

یک هفته پیر شدم اما نیامدی
یک هفته خسته تر شدی از انتظار خویش

مثل گدا نشسته ام اینجا که فاطمه
مهمان کند مرا سحری با انار خویش

تا صبح حشر خاک سر کوی حیدرم
بس که بغل گرفته مرا با غبار خویش

بیهوده از بهشت خدا دل نکنده است
آدم سگ نجف شده با اختیار خویش

جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات

موضوعات: مناجات با امام زمان, حسینیه صنف لباس فروش ها  لینک ثابت



[سه شنبه 1401-04-28] [ 08:02:00 ق.ظ ]