گر چه من را می‎توانی زود از سر وا کنی
تا سحر این پا وُ آن پا می‎کنم، در وا کنی

آمدم دیگر بمانم پس مرا بیرون نکن
مشت خاک آورده‎ام که کیسه‎ی زر وا کنی

اول مهمانی از تو خواهشی دارم فقط
می‌‎شود زنجیر را از پای نوکر وا کنی

من خودم رسوای این و آن شدم با معصیت
پیش این و آن لازم نیست دفتر وا کنی

افتضاحی که به بار آورده‎ام شد دردسر
اصلا اینجا آمدم که از سَرم شر وا کنی

واسطه چه بهتر از این نام زهرا هست که
آنقدر می‎کوبم این در را که آخر وا کنی

گریه از نان شبی که می‎خورم واجب‎تر است
کاشکی بر چشم خشکم نهر کوثر وا کنی

من گرفتاری خود را می‎برم امشب نجف
تا گره‎‏های مرا با دست حیدر وا کنی

هر شبی که روزه‎ام وا می‎شود با یا حسین
می‎شود رویم حسابی صد برابر وا کنی

دست و پا کمتر بزن خیلی اذیت می‎شوم
می‎شود زیر لگد چشمی به خواهر وا کنی

بی‎حیا آهسته‎تر آهسته‎تر خنجر بزن
کاشکی از گریه‎های مادرش پروا کنی

موضوعات: ماه مبارک رمضان  لینک ثابت



[سه شنبه 1395-03-18] [ 07:01:00 ب.ظ ]