زیارت عاشورا - 1400/9/30 - حاج منصور ارضی
شمیم یاس بهاری چرا نمی آیی؟
دلیل گریه و زاری چرا نمی آیی؟
به پشت ابر فراق، انتظار طولانی
چونان سحاب بباری، چرا نمی آیی؟
شنیده ام که بیابان نشین زهرایی
جمال پر ز غباری چرا نمی آیی؟
به گوش پر ز هیاهو و پر توقع من
الا به فاطمه قاری چرا نمی آیی؟
پی نجات محبین غرق در دنیا
تو ای سفینه ی جاری چرا نمی آیی؟
برای یاری جاماندگان از شهدا
تویی که قافله داری چرا نمی آیی؟
تو جانشین امامی که گشته خانه نشین
به ذوالفقار به یاری چرا نمی آیی؟
قسم به خون شهیدان که فاطمه راضی ست
که سر به کعبه گذاری چرا نمی آیی؟
بخوان که خیل لثارات سوی تو آیند
تو در کدام دیاری چرا نمی آیی؟
به انتقام تن پخش شبه پیغمبر
شبیه باز شکاری چرا نمی آیی؟
شتاب کن که تو را عمه جانتان می گفت
به قلب ما تو قراری چرا نمی آیی؟
به اشک دیده ی زینب به گریه ی زهرا
که هست یکسره جاری چرا نمی آیی؟
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات
زیارت عاشورا - 1400/9/27 - فاطمیه - حاج منصور ارضی
شرمسارم سر به زیر افکنده ام
شد دلت آزرده از پرونده ام
وای از غافل شدن وقت گناه
شد فراموشم تویی بیننده ام
روزی هر روز را دادی ولی
من به فکر روزی آینده ام
عبد فرارم پناه آورده ام
بر سرای صاحب بخشنده ام
دستهایم را جدا از خود مکن
مبتلا بر جاده ی لغزنده ام
با دعایت عاشق حیدر شدم
صاحب این نعمت ارزنده ام
لطف کردی بر من آلوده تا
نام زهرا را به قلبم کنده ام
گفت مولا فاطمه جان از غمت
مثل جامی از محن آکنده ام
سرد شد کاشانه ام فکری نما
آفتابم، رحمت تابنده ام
پیش چشمم این همه زخمی شدی
تا قیامت فاطمه شرمنده ام
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات
زیارت عاشورا - 1400/9/25 - فاطمیه - حاج منصور ارضی
شبی که ختم خواهد شد دم صبحش به دیداری
هزاران ساعتش والله می ارزد به بیداری
سحر از تاب گیسویت به گوش باد گفتم، گفت
عجب یاری، عجب یاری، عجب یاری، عجب یاری
من بی عرضه حتی عرض حاجتهام میلنگد
گره در کار خود انداختم وقت گرفتاری
چه بر می آید از دست من درمانده جز گریه
اقلا دلخوش با چشمهایم کرده ام کاری
برای سنگ طفلان سر کویت سر آوردم
بیا دیوانه ات را مفتخر گردان به آزاری
وبال معصیت بال عروجم را ربود از من
کبوتر را قفس ول میکند اما به دشواری
قرار از ابتدا این بود بار هجر بردارم
ببین حالا چگونه شهره شهرم به سرباری
گریز از ناگریزی فراقت کاش ممکن بود
چه چاره دارد این بیچاره ی تو غیر ناچاری
شهیدان تکلم کشتگان نطق معشوقند
بیا تکیه بزن بر کعبه، ذبحم کن به گفتاری
خودم خاک کف پای تو هستم حضرت عباسی
به قول لات های بامرام کوچه بازاری
به جز تو رو به هر کس میزدم رو می گرفت از من
هوای این گدای رانده از هر خانه را داری
به حق خانم پهلو شکسته خواهشا برگرد
به حق رد خون مانده بر تیزی مسماری
نه تنها مادر ما سوخت بلکه گیر هم افتاد
نه ول کن بود میخ در، نه مهلت داد دیواری
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات
زیارت عاشورا - 1400/9/24 - فاطمیه - حاج منصور ارضی
رسد ز نم نم اشکم صدای آمدنت
به اشک دیده بخوانم دعای آمدنت
سحر میان قنوتم به گریه میگویم
چه کار کرده دلم برای آمدنت؟
چه دیده ها که به راهت سپید شد
چه گریه دار شده ماجرای آمدنت
تو خواستی که بیایی سری به ما بزنی
ولی نبود مهیا فضای آمدنت
در آن دیار که بوی گناه می آید
نباشد ای پسر نور جای آمدنت
اگر که شیعه کند پیشه راه تقوا را
دعا و گریه شود ره گشای آمدنت
سلام ما به شهیدان که با تنی بی سر
چه عاشقانه نشستند پای آمدنت
تقاص سیلی ناحق کوچه میگیری
در ابتدای ظهور، ابتدای آمدنت
چه میشود که بگیریم سر به روی دست
شویم همسفر کربلای آمدنت
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات
زیارت عاشورا - 1400/9/23 - فاطمیه - حاج منصور ارضی
به درد هجر گرفتار کرده ای ما را
چقدر تشنه ی دیدار کرده ای ما را
هزار مرتبه غافل شدیم و دور شدیم
اما هزار مرتبه بیدار کرده ای ما را
گناهکاری ما دیدی و عطا کردی
به لطف خویش بدهکار کرده ای ما را
بها نداشت خرابه سرای سینه ی ما
به یک نگاه بهادار کرده ای ما را
برای گریه کنان هر سحر دعا کردی
به این طریق سبکبار کرده ای ما را
علی علی به روی لبت اثر کرد و
اسیر حیدر کرار کرده ای ما را
تو خواستی که سیه پوش مادرت شده ایم
برای روضه خبردار کرده ای ما را
به روضه های نفس گیر بستر و مادر
هزار شکر که بیمار کرده ای ما را
ز بس برای رخ نیلی اش زدی ناله
تمام عمر عزادار کرده ای ما را
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات
زیارت عاشورا - 1400/9/22 - فاطمیه - حاج منصور ارضی
رفت عمر از دست و دستت را نشد آخر بگیرم
آمدم تا باز درس عشق را از سر بگیرم
چون نمیدانم کجایی باز می آیم به روضه
تا سراغت را ز اشک و بیرق و منبر بگیرم
خاک پایت را بده تا روی چشمانم گذارم
یا غبارم کن که گیسوی تو را در بر بگیرم
انتقام اشکهایی که برایم ریختی را
باید از خود، این بدِ نامرد طغیانگر بگیرم
گر بسوزانی، حق با توست چون از خاطرم رفت
هر چه میخواهم بگیرم باید از این در بگیرم
بال من زخمی ست پابند زمینم مرهمی کو
تا که من هم جون شهیدان در هوایت پر بگیرم
آن شهیدانی که روی پیرهن با خون نوشتند
میروم تا انتقام سیلی مادر بگیرم
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات
زیارت عاشورا - 1400/9/20 - فاطمیه - حاج منصور ارضی
هر روز غصه های دلم بیشتر شود
شب بی وصال یار چه غمگین سحر شود
یا رب روا مدار که این طفل نابلد
دور از امام خویش چنین در به در شود
نگذار مثل این همه ایام طی شده
این چند سال آخر عمرم هدر شود
تکرار بی حیایی من شد دلیل
اگر روی لبم دعای فرج بی اثر شود
وای از دل شکسته ی مهدی فاطمه
وقتی که از معاصی ما با خبر شود
ظرف سیاه قلب مرا اینچنین نبین
یک روز، آخر از کرم دوست زر شود
جانها فدای آن نفسی که امام عصر
گریان برای روضه ی دیوار و در شود
باید چگونه جمع شود تکه تکه اش
آیینه که زمین بخورد دردسر شود
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات