صنف لباس فروش ها - 1397/6/21- زیارت عاشورا - روز دوم محرم - حاج منصور ارضی
چرا ای یار وقتی دردمندم یاد تو هستم
کجا وقت خوشیها طالب دیدار تو هستم؟
شنیدهام در غم جدّ غریبت نوحه میخوانی
من آیا هیچ روزی شاهد فریاد تو هستم؟
میآیم بی خیال و میروم دنبال کار خود
غلامت نیستم من مستمع آزاد تو هستم
به وقت خندههایم غافل از اشک تو آقایم
محبّی سرخوشم کی نوکر دلشاد تو هستم؟
تمام زندگیام را تو تأمین میکنی اما
نمیفهمم تمام عمر من آباد تو هستم
عدالت را خودم در حق خود هم برنمیتابم
فقط در حرف من مشتاق عدل و داد تو هستم
ندارم اعتقاد کاملی مثل شما گرچه
خیال واهیام این است که از اوتاد تو هستم
به گرد راه سلمان هم چو من نتوان رسید آقا
اگر مقداد عبد است کی من از عُباد تو هستم؟
فقط یک جا به چنگ آید دلت از دست من
وقتی که با گریه به شاه کربلا صیاد تو هستم
زیارتنامه میخوانم که هم درد شما باشم
گهی که روضه میآید یقینا یاد تو هستم
برایم برائت جویم از اعدائتان هر روز و هر ساعت
که صبح و شب به لعن دشمن شیاد تو هستم
صنف لباس فروش ها - 1397/6/20- زیارت عاشورا - روز اول محرم - حاج منصور ارضی
ای آبروی عشق بگردان دو عین را
تغییر ده قضا و قدر عالمین را
دنیا پر است از غم و درد و بلا و رنج
بازآ و پر کن از کرمت زیب و زین را
ای آفتاب عالم و آدم طلوع کن
روشن کن از جمال خودت مشرقین را
با صوت دلنواز بخوان از کنار بیت
«صمصام منتقم» و «انابن الحسین» را
زهرا کشید با حسنین انتظار تو
خشنود کن به جان علی زینبین را
حالا کنار خیمه تو خیمه میزنیم
با تو به پا کنیم چنین نشأتین را
آنقدر با تو گریه کنیم از غم حسین
تا جان دهیم تا دم خون حسین را
بازآ که با تلاوت آیات ذوالفقار
از بیخ برکنی شجر نحستین را
هم انتقام کوچه و گودال را بگیر
هم زنده ساز خیبر و بدر و حنین را
ایران سوی حجاز چو لشگرکشی کند
با پرچم تو قتح کند مغربین را
با دولت کریمهی تو چون دهد وصال
آباد میکنیم همهی عالمین را
شکر خدا که باز عزادارتان شدیم
یعنی دوباره گرمی بازارتان شدیم
پرچم زدیم، تکیه زدیم، و علم زدیم
شکر خدا که کارگر کارتان شدیم
این ماه بار عام غذاهای حضرتیست
مثل همیشه نانخور دربارتان شدیم
از دولت حسین و ز الطاف روضهها
اینکه دوباره لایق دیدارتان شدیم
باید چگونه شکر کنیم این مقام را
با گریههای هر شبمان یارتان شدیم
«والشمر جالس» نفس مادرت گرفت
ما را ببخش باعث آزارتان شدیم
صنف لباس فروش ها - 1397/6/13- زیارت عاشورا - حاج منصور ارضی
عاقلان دانند ما را لطفی از مولا بس است
تا قیامت یک نظر از سوی تو ما را بس است
برترین عقلانیت، دیوانگی در کوی توست
یک سخن در گوشِ جان از کل این دنیا بس است
عاشقان را عقل، از عشق تو فرمان میبرد
نکتهای از معرفت در عمق جان ما بس است
گر دعای تو نباشد صید دشمن میشویم
آری از خیل دعاگویان گل زهرا بس است
روز و شب تو فکر مایی ما به فکرت نیستیم
خود همین یک لطف تو در حق ما آقا بس است
دست در دست تو بگذاریم گر در هر غدیر
تا به سال بعد شد عمری اگر بر ما بس است
نقطهی عطف همه دلها، دل پاک شماست
در میان این همه، یک دل شود احیا بس است
دشمن ما هست ناراضی چه بهتر تا ابد
قلب صاف تو شود راضی ز فعل ما بس است
از تو این آرامش و این امنیت بر ما رسید
خوش به دنیا نیستیم آسایش عقبا بس است
هر کسی بار سفر بندد به سویی میرود
با تو اما اربعینی کربلا جانا بس است
حرف آخر را تو اول بار یادم دادهای
از تمام ماه و سال ایام عاشورا بس است
میرود با قافله سالار زینب تا کجا؟
تا ته گودال خونم نذر آن آقا بس است
جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات
صنف لباس فروش ها - 1397/6/6- زیارت عاشورا - حاج منصور ارضی
وقتی از یار جدایی، بلا میآید
مرگ فورا به سراغ دل ما میآید
نیمه شب حالِ دلم، حال خوشی بود، که نیست
تا گناه است مگر حال بکا میآید
صنف لباس فروش ها - 1397/5/30- زیارت عاشورا - حاج منصور ارضی
من گم شدم مانند بغضی در گلویم
یا نور و یا برهان بیا در جستجویم
خیلی دلت را با گناهانم شکستم
خسته شدم دیگر من از این خُلق و خویم
صنف لباس فروش ها - 1397/5/23- زیارت عاشورا - حاج منصور ارضی
دل که سرگردان شود عاشق به صحرا میرود
سرزنشها میبرد با خویش هرجا میرود
در پی یوسف نرفتن نیست رسم عاشقی
هر چه میخواهی بگو اما زلیخا میرود