مسجد ارک - 1397/3/20 - ماه مبارک رمضان (شب بیست و پنجم) - حاج منصور ارضی
دنیا به بند خود کشیده پای ما را
از من گرفته ادّعا، حال دعا را
حس خجالت از گناهانم ندارم
گستاخیام از ریشه خشکانیده حیا را
حال عجیبی نیست حال چشم خشکم
وقتی که قلبم گشته مثل سنگ خارا
از سرکشیهایم سرم بر سنگ خورده
روی خطاهایم بکش خط عطا را
یا که بکُش امشب و یا اینکه ببخشم
من میگذارم روی لطف تو بنا را
من خستهام از این همه دور از تو بودن
یک جور پایانش بده این ماجرا را
ربّی که من سائل شدم خیلی بعید است
با دست خالی رد کند از در گدا را
پس از تو میخواهم بیایم من هم امسال
موکب به موکب از نجف تا کربلا را
امشب برای روضهی «موسی بن جعفر»
آوردهام با خود «علی موسی الرضا» را
در گوشهی زندانِ هارونِ حرامی
بستند بین سلسله آقای ما را
دید از تن آقا فقط تصویر مانده
سِندی به پای خویش می کوبد عبا را
افطار میآمد فحش میداد
با قلب غمبارش نکرد اصلا مدارا
جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات
مسجد ارک - 1397/3/19 - ماه مبارک رمضان (شب بیست و چهارم) - حاج منصور ارضی
قطرهای نیست از این رود که دریا نشده
چهرهای نیست در این ماه که زیبا نشده
من گدایی که نشستم همه جا با همه کس
او خدایی ست که از پیش گدا پا نشده
یا که بخشنده و ننوشته گنهکار مرا
یا که پروندهی من گم شده پیدا نشده
خوبی یوسفم این است که در اوج مقام
مانع سوختن و عشق زلیخا نشده
کاسهی آبرویی داشتم از لطف خدا
بارها خورده زمین بشکند اما نشده
وقت و بیوقت نشان داده که قولش قول است
نشده زود بگوید برو حالا، نشده
با کریمان بنشین شب دم دیوار بهشت
روزی سفرهی تو آمده، فردا نشده
در کجا دیده کسی جز سر بازار علی
این همه بندهی آلوده رسوا نشده
ای که جاماندهای از قافلهی عفو بیا
فاطمه گفته بیا آخر دنیا نشده
زیر بال و پر من را همه جا خوب گرفت
همه خسته شدند از من و زهرا نشده
زود ما را برسانید حرم، جان حسین
جور کن کار سفر را اگر امضا نشده
کار من دست رقیه است همان بانو که
کم ندارد در امامت فقط آقا نشده
کسی اندازهی او چکمه نخورده است ز همه
کسی اندازهی زینب کمرش تا نشده
چند تا ناخن اگر مانده شکسته شدهاند
هر چه کرده گره موی سرش وا نشده
حجم سیلی ز سر و صورت او بیشتر است
پنج انگشت روی چهرهی او جا نشده
جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات
مسجد ارک - 1397/3/17 - ماه مبارک رمضان (شب بیست و دوم) - حاج منصور ارضی
آغوش بگشا بندهات آمد دوباره
مهمان سرافکندهات آمد دوباره
درماندهای که از کسی خیری ندیده
آنکه برایت دردسر دارد رسیده
شیطان چه ماهر بود در راهم کمین زد
آخر به هر نحوی شده من را زمین زد
بگذارم به روی دامنت سر
راهم بده چونکه ندارم جای دیگر
دور تو را با بیحیایی خط کشیدم
از نارفیقانم ولی منّت کشیدم
جایی که رفتم بدترین آدم نرفته
گرچه تو یادت رفته، من یادم نرفته
یک عمر کج رفتم بزن، اصلا غضب کن
اما مرا مخفی از این مردم ادب کن
سرپیچی از تو کردم و تیرم خطا رفت
حالا شدم بی آبرو، عفوت کجا رفت؟
ناخواسته از آن که با تو در ستیزم
خیلی خجالت میکشم خیلی عزیزم
این کوله بارم نیست کوه اشتباه است
از بس که بخشیدی مرا رویم سیاه است
جای سیاهی را عوض کن با سپیدی
بگذر از جرم من شتر دیدی ندیدی
جرات ندارد هیچکس بر من بخندد
حیدر مرا هم میخرد، هم میپسندد
حبّ علی را دارم از بنیان و ریشه
زهرا برایم مادری کرده همیشه
تقدیر من را کاشکی زهرا بخواهد
یک کربلا بهر من امسال
اصلا ثواب هر شب قدرم حسین است
وحشت ندارم، راحتِ قبرم حسین است
آنان که از چاه علی سیراب خوردند
ارباب را لب تشنه در گودال بردند
مولای ما را زیر دست و پا کشیدند
با کینه از حیدر، سر او را بریدند
جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات
مسجد ارک - 1397/3/15 - ماه مبارک رمضان (شب بیستم) - حاج منصور ارضی
باز کن آغوشت ای غفار من برگشتهام
سر به زیر و بیکس و یار من برگشتهام
دل به هر کس غیر تو دادم غرورم را شکست
زخمی از بیمهری و آزار من برگشتهام
ای رفیق روزهای سخت دستم را بگیر
کن نظر، خورده گره در کار من برگشتهام
پیش این و آن بیا و دست من را رو مکن
آبروداری کن ای ستار من برگشتهام
یا درستم کن همین امشب و یا مرگم رسان
خستهام از این همه تکرار من برگشتهام
جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات
مسجد ارک - 1397/3/13 - ماه مبارک رمضان (شب هجدهم) - حاج منصور ارضی
باید برای حال زارم ناله سر کرد
یا لااقل این شام ظلمت را سحر کرد
وقت گرفتاری تو را خواندن هنر نیست
آنکه همیشه خوانده نامت را هنر کرد
فهمیدهام از «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ»
هر کس که از یاد تو غافل شد ضرر کرد
دیروز اهل اشک و استغفار بودم
امروز اما معصیت بر من اثر کرد
مردم همه خوابند و من بیدار و بیتاب
دیدی مرا عشق تو آخر در به در کرد
شرمنده از بار گناهم بودم اما
بخشندگیهایت مرا شرمندهتر کرد
کارم گره خورده است دیگر مطمئنم
باید «حسین بن علی» را باخبر کرد
دور گناه و معصیت را خط کشیدم
از آن شبی که فاطمه بر من نظر کرد
تا دید از جای دیگر خیری ندیدم
ما را گدا و سائل این دوروبر کرد
راه هزاران ساله را یک روزه طی کرد
یک روز هر کس سمت شش گوشه سفر کرد
میرفت زینب پابه پای آن سری که
منزل به منزل بر فراز نی سفر کرد
یک جا میان تشت و یک جا بین گودال
یک جا هم از بازار شامیها گذر کرد
جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات
مسجد ارک - 1397/3/12 - ماه مبارک رمضان (شب هفدهم) - حاج منصور ارضی
این نالهها غیر از صدا چیزی ندارد
این حرفها جز ادّعا چیزی ندارد
حیف است دنبال صدای ما میآیی
در عمق این آقا بیا چیزی ندارد
بهتر که روی ما حسابی وا نکردی
پروندهی ما جز جفا چیزی ندارد
رحمی به حال سائل بیچارهای که
غیر از تو و غیر از خدا چیزی ندارد
حتی برای اینکه چشمت را بگیرم
دل در بساطش چیز ناچیزی ندارد
داراترین دارای دنیا هم که باشد
هر کس نمیخواهد ترا چیزی ندارد
خالیست دستان من اما چشمهایم
جز اشک در این روضهها چیزی ندارد
حرف دل ما را بخوان از چشمهامان
جز آرزوی کربلا چیزی ندارد
قحطی آب آمد همه گفتند عمو جان
غیر از ترک لبهای ما چیزی ندارد
جز چشم خون و دست قطع و مشک پاره
دیگر عموی باوفا چیزی ندارد
هر که زهراییست خون بارد ز چشم
تیر با زانو برون آمد
جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات
مسجد ارک - 1397/3/11 - ماه مبارک رمضان (شب شانزدهم) - حاج منصور ارضی
عاشق همیشه پای دلدار مینشیند
تا صبح تا سحرگاه بیدار مینشیند
شکر خدا که لیلی ظرف مرا شکسته
بیآبرو میان انظار مینشینم
غم داشتم ولیکن گل گفتم و شنفتم
آنجا که باغبانش با خار مینشیند
جُونم که روی زشتم ربطی به کس ندارد
بوی خوشم به جان عطار مینشیند
از کوی نیکنامان هر نیمه شب گذشتم
مثل سگی که پشت دربار مینشیند
هر نوکر زرنگی ریزهخور کریم است
بی اعتنا به سفره با یار مینشیند
سنگم برای زهرا بشکن بده تراشم
بر سنگ دُرّ قلبم مینشیند
یک عمر زحمت من پای ابوتراب است
شاهی که با گدا در بازار مینشیند
صرفا به دست حیدر کار مرا بسازید
حتما کنار قبرم یکبار مینشیند
حرف عطش که باشد شخصا خودش میآید
با ما حسین پیش از افطار مینشیند
ذکر حسین جانم ذکر حسن حسن شد
این شاه، رعیتش با تجار مینشیند
با یاد کربلا و مشهد دلش گرفته
آنکه مدینه پشت دیوار مینشیند
تابوت او برای عباس دردسر شد
روی جنازهاش تیر بسیار مینشیند
اما نرفته گودال در زیر سمّ مرکب
نه خنجری به حنجر صد بار مینشیند
جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات