در سینه مانده آهم خیلی دلم گرفته
خسته از اشتباهم خیلی دلم گرفته
بر نفس خود، اسیرم از شرم، سر به زیرم
از بس که روسیاهم خیلی دلم گرفته
خیلی مرا صدا کرد آخر خودش حیا کرد
شرمنده از اِلهم خیلی دلم گرفته
در بندگی ضعیفم شیطان شده حریفم
گمراه بین راهم خیلی دلم گرفته
نامحرمان به لبخند، اشک مرا گرفتند
خشکیده شد نگاهم خیلی دلم گرفته
وقتی اطاعتم رفت دوران عزتم رفت
درمانده قعر چاهم خیلی دلم گرفته
شاه نجف امیدم دیشب به خواب دیدم
ایوان طلای شاهم خیلی دلم گرفته
تشنه شدم دوباره دلتنگ و بیقرارِ
ارباب و قتلگاهم خیلی دلم گرفته
یک سو سه ساله افتاد خواهر به ناله افتاد
برخیز ای پناهم خیلی دلم گرفته
بعد از علی اکبر بعد از تو ای برادر
در بند یک سپاهم خیلی دلم گرفته
من میروم اسیری جای کفن حصیری
شاید شود فراهم خیلی دلم گرفته
[پنجشنبه 1395-03-20] [ 09:25:00 ق.ظ ]