خسته ام آواره ام ماوا ندارم جز حسین
من کس و کاری در این دنیا ندارم جز حسین
دلخوشی من در این دنیا فقط این روضه هاست
دیگر از این زندگی معنا ندارم جز حسین
چشم من بر دست مردم نیست بر دستان اوست
به حق این پرچم قسم آقا ندارم جز حسین
قاب قوسین خدا در اصل زیر قبه است
بین این معراج أو أدنی ندارم جز حسین
در جهنم می آید میکشد بیرون مرا
یاوری در آتش فردا ندارم جز حسین
آنقدر سینه زدم تا عاقبت زهرا خرید
واسطه در محضر زهرا ندارم جز حسین
حرف هایم را فقط با شخص آقا میزنم
مَحرم درددلی حتی ندارم جز حسین
به حسینیه به قصد کربلایش آمدم
ماهی این حوضم و دریا ندارم جز حسین
خواهرش آمده بود و داد میزد ای سنان
محرمی دیگر در این صحرا ندارم جز حسین
[پنجشنبه 1400-07-01] [ 10:10:00 ق.ظ ]