غیر از تو نیستیم مسلمان هیچکس
غیر از تو نیستیم پریشان هیچکس
ما غیر دامن تو که حبل المتین ماست
دستی نمیبریم به دامان هیچکس
قربانی توئیم لک الحمد یا حسین
پس یعنی نمیرویم به قربان هیچکس
کشتی تویی، نجات تویی، رهنما تویی
دل، خوش نمیکنیم به سکّان هیچکس
من آفتاب کرب و بلای تو را حسین
هرگز نمیدهم به گلستان هیچکس
جز گریهای که بهر تن بیسر شماست
خیری نداشت دیدهی گریان هیچکس
روزی رسان زندگی ما رقیه است
زین جا نرفتهایم سر خوان هیچکس
بعد از لب مبارکت ای قاری غریب
چوبی نخورد بر لب و دندان هیچکس
آنگونه که سرت به روی نیزه آیه خواند
منبر نرفته قاری قرآن هیچکس
خاتم اگر چه داشت به انگشت خود ولی
انگشت را نداد سلیمان هیچکس
[چهارشنبه 1399-06-19] [ 10:31:00 ب.ظ ]