هر کسی رفت به دنبال تو، راهش وا شد
هر کسی بوسه به پای تو نَزَد، رسوا شد
آب محتاجِ لب توست نه تو محتاجش
لب خشکیدهی تو داغ دل دریا شد
پسر چهارم زهرایی، عبد الزهرا
بودنت مایهی امید «بنی الزهرا» شد
جا روی چشمِ ترِ مهدی زهرا داری
آن عریضه که به دستان شما امضا شد
به خدا مثل تو در بین برادرها نیست
به خدا داشتنت حسرت خواهرها شد
اهل حاجت همهی سال به کس رو نزنند
صبر کردند همه تا شب تاسوعا شد
تا قیامت جلوی هیچ کسی خم نشود
قد هر کس جلوی پرچم سبزت تا شد
من ندادم به سکینه قَسَمت، میترسم
یک نفر دادرسم در حرمت غوغا شد
تو از اول حسنی بودی و دیدند همه
چقدر تیر بر این پیکر زخمت جا شد
ادامه مطلب :
یا رب دلم هوای ملاقات یار کرد
هر کار کرد با دل من روزگار کرد
شرمنده حسین شدم از قبیلهام
فامیل بد چقدر مرا شرمسار کرد
زینب شنید حرف امان نامه آمده
شد بیقرار و سخت مرا بیقرار کرد
گفتم به شمر زود امان نامه را ببر
این نامه کل قافله را غصهدار کرد
دیگر قرار نیست ببینم عقیله را
دیگر عمود چشم مرا تار تار کرد
من بودم و هزار کمان و هزار تیر
هر کس سراغم آمد و تیری نثار کرد
زهرا کشید چادر خود را به صورتم
با مَقدَمش خزان مرا هم بهار کرد
یک نیمه صورتش به گمانم کبود بود
سیلیِ کین با رخ ماهش چه کار کرد
پیشم حسین آمد و درد کمر گرفت
او گریه کرد و لشکر کوفه هوار کرد
[سه شنبه 1397-06-27] [ 11:11:00 ب.ظ ]